یادداشت های دادو

  • دا دو

دیشب دعوت بودیم برای مهمانی ... اصولا من زیاد اهل مهمانی رفتن نیستم ، مخصوصا از نوع فامیلی اش ( به چند دلیل !! ) و اهل مهمانی هستم ،آنهم از نوع دورهمی با دوستان ( آنهم بی دلیل نیست !! )

  • دا دو

لابد تا حالا روی سیستم تان نرم افزار دانلود کرده اید !؟ یعنی چه که نکرده اید !! ما فرض را بر این می گیریم که این کار را کرده اید ؟!؟! این کارها از بدیهیات روزگار محسوب می شود !!

 

  • دا دو
  • دا دو

مثل آفتاب باش که اگر بخواهی بر کسی نتابی ، نتوانی !!

محال است این روزها ، از این حرفهای قشنگ به گوشتان نخورده باشد !!؟ از مجلات و جراید گرفته تا یادداشت های زیر شیشه ی میزِ کارمند جماعت ، انواعی از کانال ها ، صفحات اجتماعی  و دفتر یادداشت خیلی ها و ...

 

  • دا دو

قدیم تر ها تبریز مشهور بود به " شهر اطلسی ها " ، توی باغچه های شهری و محوطه های گلکاری شده ، می شد یک عالمه اطلسی دید ، در محوطه های بیمارستان از همه جا بیشتر ...

 

  • دا دو

صبح اول وقت بهترین زمان برای خلوت شخصی است ، مخصوصا که حواس آدم به کار خاصی نباشد ؛ توی ماشین نشسته باشی بعنوان مسافر ، فارغ از دغدغه های اول صبحی خیابان ها !! ، سرت به کار خودت باشد و برای کسانی که دوست داری ؛ اگر نیستند فاتحه ای بخوانی و اگر هستند روز خوبی برایشان آرزو بکنی و ...

 

  • دا دو

طرف میره آسایشگاه

ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﯼ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺁﺭﻭﻡ ﺳﺮﺷﻮ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﻣﯿﺰﻧﻪ ﻭ ﺯﯾﺮ ﻟﺐ ﻣﯿﮕﻪ: فهیمه… فهیمه … فهیمه...

میپرسه : ﺍﯾﻦ یارو ﭼﺸﻪ؟

ﻣﯿﮕﻦ : ﯾﻪ ﺩﺧتری ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﺍﺳﻢ فهیمه ﮐﻪﺑﻬﺶ ﻧﺪﺍﺩﻥ , ﺍﯾﻨﻢ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ

  • دا دو

امروز مروری داشتم بر آنچه در فروردین نوشته بودم ، تقریباً همگی غمنامه بودند !! نه اینکه سال 95 را همینگونه گذرانده باشم و لحظات شاد و خوب کم بوده باشد !! ساعاتی که به خنده و دلخوشی و رضایت پاس کرده ام شاید در هیچ یکی از ماههای گذشته نبود ؛ ولی آنچه به نوشتن بیاید غالباً تلخی ها بود ...

 

  • دا دو

خصومت در زندگی انسان ها ریشه ی دیرینه ای دارد ، از دشمنی آدم و شیطان که بگذریم ( البته اگر بتوانیم بگذریم !؟!؟ چون خصومت های بعدی ریشه در آن دارد ... ) اسم و رسم دارترین خصومت که منجر به اولین خونریزی شد ، خصومت بین فرزندان آدم بود ...

 

  • دا دو