یادداشت های دادو

دعاهای اول هفته ای

شنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۹:۲۸ ق.ظ

صبح اول وقت بهترین زمان برای خلوت شخصی است ، مخصوصا که حواس آدم به کار خاصی نباشد ؛ توی ماشین نشسته باشی بعنوان مسافر ، فارغ از دغدغه های اول صبحی خیابان ها !! ، سرت به کار خودت باشد و برای کسانی که دوست داری ؛ اگر نیستند فاتحه ای بخوانی و اگر هستند روز خوبی برایشان آرزو بکنی و ...

 

وقتی پیاده شدم که بروم سر وقت تایم کارت ، یکی از کارگر های شیفت شب که در حال خارج شدن از کارخانه بود ؛ شیشکیانه ( متلک با سُس تُند !!) مرا مورد خطالب قرار داد که : " آقا ... هفته ی قبل هم که پولی ندادید و مردم را با جیب خالی روانه کردید !! " می دانستم که قصدش خالی کردن خودش بود والا می دانست که من اصلا از خانواده ی پیاز نبودم ؛ چه از تهش بوده باشم و چه از سرش !!؟؟ گفتم : " خدا اموات مسببین بدبختی های ملت را لعنت کند !! " یکی از نگهبانان با خنده به من گفت : " آقا ... ماه رجب است ، ماه آمرزش است ... مُرده ی مردم را چرا به رگبار لعنت می بندید !!؟ " گفتم : " چکار کنیم !؟ این بنده خدا دست اش به یقه ی وزیر نگون بخت صنعت نمی رسد ، به من متلک می اندازد !! منهم دستم به یقه ی مسببین اصلی نمی رسد و قبر ننه شان را هدف می گیرم !! تو آمین هایت را بگو ، جای دوری نمی رود .... "

 

کمی بعد توی کارگاه ، یکی از کاسه لیسان که از قحط الرجالی آدم شده است ، با دیدن من گفت : " سید هم سید های قدیم ، یک دعایی می کردند و گره از کار مردم باز می شد !! یک دعایی بکنید تا اوضاع کارخانه سر و سامان پیدا بکند !! " گفتم : " وقتی امید شفا نیست ، ما تیر دعاهایمان را اسراف نمی کنیم ... از بی تدبیری خودتان هست و باید تا جرعه ی آخر از بدبختی خودتان حظ ببرید !! " نصف قافیه را باخته بود برای همین با خنده گفت : " اگر امید شفا نیست حداقل دعا کنید خدا یک قلم عفو به مابقی عمر مُسَبب بکشد !!! گفتم : " یعنی دعا به جان باعث اینهمه بدبختی مَردم بکنم ، ولی قبل از مرگ اصل کاری ، می ترسم هزار تا مجلس ختم از این خرده پاها را پاس بکنم که دلشان با بالادستی ها می تپد و شبها را با آرزوی عنایت آنها سحر می کنند !!! "

 

ماه رجب است ... ماه آمرزش است ... البته نصفی از آن رفته است و اگر دیر بجنبیم مابقی هم می رود ... اگر برای خودمان و وابستگانمان ، نمی توانیم طلب آمرزش بکنیم لااقل از آن طرف بام رجب نیافتیم و برای خود و وابستگانمان لعنت و نفرین جمع نکنیم ...

 

===

 

شاه عباس کبیر روزی از وزیرش ( اللهوردی خان ) می پرسد : " اوضاع کشور چگونه است ؟ " می گوید : " آنقدر خوب است که پینه دوزها به سفر حج می روند !! " گفت : " خاک بر سر وزیری مثل تو ، اگر وضع خوب بود که کفاش ها به حج می رفتند ، ببین وضع مردم چقدر خراب است که کفش نو نمی توانند بخرند و بازار پینه دوز ها رواج پیدا کرده است !! "

 

این روزها هیچ بازاری پررونق تر از کسب و کار نزول خوار نیست !!! چه از این سو . چه از آن سو !!!

 

  • دا دو

نظرات  (۳)

  • همطاف یلنیـــز
  • سلام سلام
    الها
    همه آنانی که اول صبحی! فارغ از ذغدغه های این دنیایی! برایمان روز خوب و آرزوهای خوبتر دارند رو بیشتر حفظ فرما (خوو همطاف را دعاگو آرزوست آنهم از نوع سید سروسامان ده ^_^)


    پاسخ:
    سلام
    شما همسایه ی سلطانید و حرمت همسایه از فامیل بیشتر است ...
    ما برای شمایان که سر و سامان دارید دعاگوی همسر مناسب هستیم ...
    شما قصه ی مادر داوود رو بلدید؟ که پسرش میره زندان؟ بعد یه امامی یه دعایی بهش یاد میده و داوود ازاد میشه. اون دعا مال امروزه.. الان با مامانم خوندیم. همه ارزوهای آدم برآورده میشه اگه امروز این دعا رو بخونه. وقتی خوندمش برای شما هم دعا کردم. که از شر رئیس کارخونه تون راحت بشید، یه وقت شما رو اخراج نکنن، یا زودتر بازنشسته بشید و برید از اون در و پنجره قشنگا با دوستاتون بسازید..(لبخند) البته خیلی دعاهای دیگه ام کردم براتونا.. منم صبحا تو راه مدرسه برای بعضیا دعا میکنم
    پاسخ:
    ممنون که برای من هم دعا کردید ... دعای مردم در حق یکدیگر زودتر اجابت می شود تا در حق خودشان ....
    دادو خان ما رو هم دعا بفرمایید
    روایت اخر خیلی خوب بود
    پاسخ:
    ما آمین گوی دعاهای دوستان هستیم ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی