یادداشت های دادو

۲۵ مطلب در آذر ۱۳۹۶ ثبت شده است

از بازارچه نقاره خانه ( کره نی خانه ) رد می شدم که یک زوج مسن از من پرسیدند : " تا بازار تربیت خیلی فاصله هست ؟ " گفتم : " بیائید از راه میانبر ببرم که کوتاهتر است !! " و از وسط بازار وارد یک کوچه تنگ شدم که شبیه کوچه های سریال های قدیمی بود !! کمی نگران بودند ولی آمدند و با دیدن مظاهر زندگی جدید فهمیدند که جای نگرانی نیست ...

 

  • دا دو
یک مطلب جالب دیروز در اینستا دیدم که تا ساعت ها مرا مشغول کرده بود ، تصویری که یکسری اطلاعات در خودش داشت و مطمئنا آدم می تواند اطلاعات را آنجور که دوست دارد بچلاند و برداشت آزاد خودش را بکند !!
 
  • دا دو


امام على علیه السلام : هر چه امید دارید ، به خداى سبحان داشته باشید و به کسى جز او امید مبندید ؛ زیرا هیچ کس، به غیر خداوند متعال امید نبست، مگر آن که نومید بازگشت .

 

  • دا دو

از جمله کارهای عقب افتاده ی من در سالی که در آن هستیم ، چند مورد خرده و عمده کاری با آئینه بود !! البته نباید از حق گذشت که در مورد آئینه و شیشه بزرگترین شانس را دارم و آن اینکه یکی از دوستان زمان نوجوانی و جوانی ام که در کار شیشه بودند و سالها پیش از محله مان رفته بودند ، حالا همسایه مان هستند !!

 

  • دا دو

عصر که از خانه زدیم بیرون (!) هوا خیلی آلوده بود !! در طرف های ما اگر هوا الوده باشد می توان ده برابر آن را برای مرکز و غرب شهر تصور کرد !! روی تپه ی پرچم ، از تکان خوردن پرچم می شد فهمید که باد در جریان هست !! با وجود وزش باد هوا اینگونه بود و اگر باد نبود چه اوضاعی می بود !؟!؟

 

  • دا دو

پای صحبت های وزین رادیو نشسته ایم و داریم کنف پیچی می کنیم ، البته همراه با محاسبات خیلی ساده ی هندسی که آنقدرها هم ساده نیست !! مثلا رسم دایره ی نسبتا بزرگ ، یا چیدمان تعدادی دایره در اطراف یک دایره ی بزرگ !! البته که نوشتن اینها با انجام دادن آنها فرق دارد ؛ حتی محاسبه کردن با پیاده کردن !!!

 

  • دا دو
  • دا دو

دیشب برای شام خانه ی برادر بزرگتر مهمان بودیم و بعد از شام مهمان در مهمان شدیم و رفتیم نی نی دیدنی که همانا نوه ی خاله جان باشند  و موقع بازگشت از آنجا دوباره مهمان شدیم و شب در خانه ی مادر بودیم و به تماشای فیلم در انتهای شب رسیدیم ، هر دو فیلم یک مضمون داشتند ؛ دزدی و قاچاق !!

 

  • دا دو

بعد از اینکه چندین سال پیاپی دانمارکی ها به عنوان شادترین مردم جهان انتخاب شدند؛ همه به فکر افتادند تا راز این خوشحالی و شادی را درک کنند.

 

  • دا دو

دیروز از صبح تا شب را که حساب می کنم حدود 4 ساعت در حال تردد بین شهری بودم ، حوالی ظهر سری به کارگاه لیزر زدم تا یکی دو مورد از نواقصات طرحهای قبلی را تمام کنم و یک کف چوبی به شکل بیضی برای طرح جدید برش بدهم !! و بعد از ظهر از ساعت 15 تا 20 برای مسابقه والیبال رفته بودم ...

 

  • دا دو