یادداشت های دادو

۳۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

خیلی سال پیش ، البته به نسبت عمر خودم !! ، بخاطر تعداد زیادی جدول که حل کرده و به دفتر مجله فرستاده بودم ، برایم یک برگ کاغذ آمد بعنوان فیش تهیه کتاب بمبلغ (!؟) ، بعنوان جائزه !! و معرفی به یک کتابفروشی در میدان عقاب سقز. منهم آن برگه را به کتابفروشی برده و معادل آن یک کتاب خریدم و یکی دو تا خودکار تا حسابمان سربه سر بشود !!

 

  • دا دو

امروز را تماما در خانه ماندم و خوابیدم ، خیلی وقت بود که اینگونه نخوابیده بودم ، در دو روز گذشته تقریبا همه ی ساعات بیداری ام خسته کننده بود و نسیم خنک دیشب کاری کرد که خوابم تا نزدیک های ظهر بکشد ...

 

  • دا دو

دیشب برای یک مراسم تولد دوستانه دعوت داشتیم ، آن روزها که ما بچه بودیم در خانه های خیلی کمی از این مراسم ها گرفته می شد ، آنقدر کم به گوشمان می رسید که احیانا اگر هم می شنیدیم قلقلکی نمی شدیم که چرا برای ما نمی گیرند !؟

 

  • دا دو

از ما چه جای جلوه که تجلیل می‌کنند
تا با کدام تجزیه، تحلیل می‌کنند
نقصی مگر مجادله‌های گذشته داشت
که اکنونش از مجامله تکمیل می‌کنند
یک روز پیل، مورچه کردند زیر پای
امروز نیز مورچه را پیل می‌کنند

 

  • دا دو
  • دا دو

در مجله ی گل آقا ، در ایام ماضی ، این مصراع از حافظ مورد نقد قرار گرفته بود با این نکته سنجی که برق نه در دویست سال گذشته و در آمریکا که از هفتصد سال قبل در ایران کشف شده بود و حافظ نیز اشاره به آن دارد که یارب این نود ولتان ( 90 ولت ! ) را بر خر خودشان نِشان و ....

 

  • دا دو

دیشب اتفاقی افتاد و من متهم شدم به اینکه اروپائی فکر می کنم ؛ البته یک نیمچه راهنمائی دادم هااا !! و بعد به یک نتیجه سرپائی رسیدیم مبنی بر اینکه بانو دارد به روش آمریکائی ها دارد فکر می کند !!! شما چطور !؟

 

  • دا دو

دیشب خانه مادر بودیم برای شام و طبق معمول بقیه هم آمده بودند و دورهمی تا نیمه شب خوش گذراندیم ؛ وقتی آنجا هستیم ابتدا من کمی تی وی نگاه می کنم و بعد هر کسی با بغل دستی اش مشغول می شود و آخر سر همه را پای یک صحبت دورهمی که غالبا یادی از قدیم است جمع کرده و بعد اختتامیه و غزل خداحافظی !!

 

  • دا دو

آب را گل نکنیم
در فرودست انگار کفتری می خورد آب
یا که در بیشه ای دور سیره ای پر می شوید
یا در آبادی کوزه ای پر می گردد


آب را گل نکنیم
شاید این آب روان می رود پای
سپیداری تا فروشوید اندوه دلی
دست درویشی شاید نان خشکیده فرو برده در آب
زن زیبایی آمد لب رود
آب را گل نکنیم
روی زیبا دوبرابر شده است


چه گوارا این آب
چه زلال این رود
مردم بالا دست چه صفایی دارند
چشمه هاشان جوشان گاوهاشان شیرافشان باد
من
ندیدم دهشان
بی گمان پای چپرهاشان جاپای خداست
ماهتاب آنجا می کند روشن پهنای کلام
بی گمان در ده بالا دست چینه ها کوتاه است
مردمش می دانند که شقایق چه گلی است
بی گمان آنجا آبی آبی است
غنچه ای می شکفد اهل ده باخبرند
چه دهی باید باشد
کوچه باغش
پر موسیقی باد
مردمان سر رود آب را می فهمند
گل نکردنش ما نیز
آب را گل نکنیم

 

( سهراب سپهری )

  • دا دو

در سالهای قبل نام من بدجوری به عنوان کسی که روی خانه را نمی بیند در رفته بود !! دلیل آن این بود که در روزهای عادی انگار کسی سرشماری نمی کرد و چون روزهای جمعه روز آمارگیری بود و من خانه نبودم ، در کوه و یا ددر بودم ، برای همین روز جمعه برایم غیبت رد می شد !! البته کمی هم حق داشتند و فقط در روزهای جمعه مهمانی و ... برگزار می شد !!

 

  • دا دو