یادداشت های دادو

روزهای عادی

شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۶، ۱۲:۰۲ ب.ظ

خوب نیست ولی غیرقابل اجتناب است !! عادی سازی روابط فقط در کار دولتهای مشکل دار خوب است والا در کار دولت ها هم خوب نیست !! و صدالبته برای زندگی های مشکل دار عادی سازی رفتارها می تواند یک نسخه درمانی باشد !!

 

این روزها که گذشت جزو روزهای عادی زندگی بودند !! زندگی انسان از طرف برخی مسائل محدود می شوند و وقتی محدوده ها پررنگ می شوند ، زندگی در کانال عادی می افتد !! یکی از بزرگترین محدودسازها دست تنگی است و وقتی زندگی دیگران را بخاطر عادی بودن روزمره گیشان زیر ذره بین می گذاریم باید آن را لحاظ بکنیم تا زیاد تند نرفته باشیم !! یکی دیگر از محدودسازها دلتنگی است و این حالت روانی بهتر است بوجود نیاید و اگر بوجود آمد بهترین نسخه اش صبر است و ساختن با زندگی روزمره و عادی تا رفع بشود و البته که برخی ها شاید برای آن نسخه های ریسکی و جهشی بنویسند !! و ازاین اقسام محدودسازها زیاد هستند و عوامل بیرونی زیادی هم وجود دارند ؛ مثلا آب و هوا !! دو روز که هوا برفی و سرد می شود و یا غبارآلود و یا گرم و ... زندگی روزمره می افتد توی کانال عادی و از نوع گذراندنی !!

 

وقتی گذران زندگی آن طور که دوست داریم خوب نیست باید سعی کنیم تا آنطور که نمی خواهیم بد نشود !!

 

پنجشنبه و جمعه ای که گذشت روزهای شلوغی بودند و تماما از نوع عادی !! و تقریبا بیشترین سود را تاکسی تلفنی محله برده بود !! یک سری مراسم های تکلیفی پشت سرهم ردیف شده بودند و زمان های بین این مراسم هم هدر می رفت !!! مدیریت زمانهای در حال هدر رفتن یک چیزی مانند بازیافت است و خیلی خیلی لازم الدقت !!


یک زمانی که شاید 20 - 25 سال پیش بود یک عده دشمن دانا نشسته بودند و جوالدوز در کار دولت می کردند و می نوشتند که اینهمه آب باران و آبهای سطحی در کشور هدر می شوند و کسی نیست که از آنها استفاده ی اصولی بکند و بوضوح دریاچه ی ارومیه را مثال می زدند و می گفتند که آبهای سطحی روان شده و علاوه بر خرابی های ناشی از سیلاب ها در دریاچه ی شور ارومیه می ریزند و دولت بی کفایت است و ... و ... !!! و بعد همان دولتهای بی کفایت بجای بررسی همه جانبه ی موضوع راحت ترین انتخاب را کرده و پروژه ی سدسازی را در سرلوحه ی کارهای دولت سازندگی قرار دادند و شروع کردند به سدسازی و احیای کشاورزی و تبدیل کشاورزی دیمی و سنتی به کشاورزی نیمه صنعتی و آبی !! و کلی مدال افتخار به گردن هم آویختند و از همدیگر سپاسگزاری کردند !! و کمی که گذشت و اشکال کار از جای دیگری سر برآورد دوباره همان دشمنان دانا ، دوستان نادان را در منگنه گذاشتند که آبهای زیرزمین را از بین بردید و همه جا را سدسازی کردید و چرخه ی آب را بهم زدید و دریاچه خشک شد و حالا باید منتظر بلایای ناشی از آن باشید !! و دوستان نادان همدیگر را به انگشت اتهام نشان می دادند و دنبال مقصر می گشتند در حالیکه مقصر قلب تصمیم گیر آنها نبود بلکه علم ناقص شان بود !!

 

خلاصه اینکه در یکی دو روز گذشته مشغول احیای زمان های مرده در بین مراسم مربوط به مرده ها بودیم و از این رهگذر کمی مطالعه کردیم !! کمی عکاسی کردیم !! کمی تی وی تماشا کردیم !! و با دور و برمان خوش بودیم و صد البته از نگاهی که منجر به دانایی بشود غافل نبودیم و چه خوب است که همیشه می توان نگاه کرد و هنوز محدودیتی بر آن نیست ... یکی دو تا هم عکس گرفتم که در عین سادگی حرفهای زیادی دارند !! در باره شان زیاد توضیح نمی دهم و هر کسی می تواند باندازه ی کافی ببیند !!

 


این تابلو در ورودی یک اداره پیچ شده است ؛ سواد دولتی یعنی این !!!


ورودی سرای گرجیها !!


کلیسایی که از بدشانسی مسئولین بر خیابان افتاده است ؛ ساده ، قدیمی و موقر !!

 

  • دا دو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی