یادداشت های دادو

نیمه کاران حرفه ای

يكشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۶، ۱۰:۴۷ ق.ظ

از قدیم گفته اند " کار را که کرد ، آنکه تمام کرد !! " این روزها نه تنها کسی کار خودش را تمام نمی کند بلکه دیگری هم که می آید نیم نگاهی هم به آن کار نیمه تمام نمی کند و در مجموع آنچه بیشتر از همه به کار می آید ، قیچی و روبان برای افتتاح است و در ادامه افتضاح کار چنان می شود که نباید می شد !!

 

دو سطر بالا می تواند فکر خواننده را به هر کوچه و بامی پرواز بدهد ، از بس که کارهای نیمه تمام در سراسر و در ادوار مختلف ریخته است !!! ولی برخی از این نیمه کاری ها و بدکاری ها بدجور جلوی چشم هستند و متولیان اهمال کار ، کاری برای مخفی کردن آنها نمی کنند و این نشان می دهد که پرروئی از حد گذشته است و مسئولی بالای سر متولی نیست !!

 

یک نمونه اش همین جریان سانحه ی قطار سمنان به مشهد که بعد از یکسال هنوز به جائی بند نشده است !! دیروز برنامه ی رادیو رفته بود به ملاقات مردی که سالهای سال است همه با او آشنا هستند ، ریزعلی خواجوی یا همان دهقان فداکار و آن داستان اش با قطار در تونل قافلانکوه !! ریزعلی این روزها در بیمارستان بستری است و روزهای اخر عمرش را به تماشا نشسته است و دارد روزگاری را مروز می کند که دهقان فداکاری با یک کار انساندوستانه به کتاب ها راه پیدا کرد تا اسطوره شود و فرهنگ شود !! و آن وقت وزیر خطاکار و سهل انگاری های انسان سوزانه اش (!) در لابی های سیاسی فراری داده می شود و لکه ی ننگی می شود در تاریخ کشور ... تاریخ این کشور همانقدر که رستم دارد ، چند برابرش هم دیو دارد !!!

 

نمونه ی دیگرش جریان مسکن مهری که بر سر مردم آوار شد و با چند عکس و خبر کوتاه و گذرا ، روی اش سرپوش گذاشته شد و یک گروه کارشناسی ننشست تا ببیند واقعا داستان چی بوده است !؟ اگر عکس ها واقعی بودند پیمانکار و مهندس ناظرش درهیچ دادگاهی نشان داده نشدند و با رسیدن فصل سرما ، تُفِ تاریخ در هوا یخ زد !! و روی سیاهکاری نشان داده نشد !!! در این کشور انگار حرمت دزد و خطاکار به اندازه ی حرمت مومن است و هر دو را با یک مقیاس می سنجند !!! آیا نمی شد وزیر مسکنی ، رئیس اداره مسکن و شهرسازیی ، اداره نظارتی ، پیمانکاری یا هر مسئول خطاکاری را بر خر نشاند و در همان مناطق زلزله دیده گردش داد !؟!؟ این قبیل بی آبرو ساختن ها در کشور ما قدمتی چند هزارساله داشت و ندارد ، مگر اینکه خری حاضر نشود زیر این خرترها قرار بگیرد !!!!

 

یادم آمد که دائی جان تعریف می کرد که در کافرستانی که زندگی می کرد ( منظور همان سوئد است!! ) ، اگر حادثه ای رخ می داد و ماشینی در جاده چپ می شد تا هفته ها سوژه ی تلویزیون بود و همه رقمی کارشناس می آمدند تا ببینند ، چرا ماشین چپ شده است !؟ اشکال از ماشین بوده ، کارشناسان خودرو باید جواب می دادند !! اشکال از راه بوده ، باید کارشناسان راه سازی جواب می دادند !! راننده اگر مست بوده ، کارشناسان اجتماعی باید در مورد این معضل و اینکه چرا باید شهروندی آنقدر خُل باشد که نفهمد در حال مستی نباید رانندگی کرد ، جواب می دادند !! و ... شاید هم کارشناس های ما مصداق " آدم نبود ، ما را آوردند !! " هستند !!


برویم سر نمونه ی خودمان !!

 

چند روز پیش باتفاق بزرگواری رفته بودم تا از پائیز شاهگلی عکس بگیریم ... پائیز و شاهگلی بهانه بود ، همان چند ساعت با هم بودن دلیل مان بود !! در حالی که می رفتیم و از زیبائی ها لذت برده و از ناهنجاری های روزمره جامعه حرف می زدیم ، چند تائی هم عکس می گرفتیم ، ایشان با دوربین حرفه ای و من با موبایل !! و قدم زنان به خیابان جنوبی پارک رفتیم ، خیابانی که زمانی جاده ی انتهایی پارک بود و حالا کمریند میانی آن شده است !! این خیابان باندازه ی چند سال از ما خاطره در خود بیاد دارد ، روزگاری که به بهانه درس خواندن می آمدیم و ساعت ها بازی می کردیم و خسته و کوفته به خانه برمیگشتیم !!

 

در یک قسمت از این خیابان ، مجسمه های سنگی سمپوزیوم های ادوار قبلی را با یک چیدمان نامناسب گذاشته بودند که بیشتر به گورستان مجسمه شبیه بود تا زیبا سازی و محوطه سازی و ... به دوست بزرگوارم گفتم : " سنگ قبرها در گورستان ، از این مجسمه ها گویاتر هستند !! حداقل دو خط نوشته دارند تا آدم ببیند چه کسی زیر آن خفته است و کِی آمد و کِی رفت !!! این سنگ ها که از بیت المال تهیه شده اند و تلاش هنرمندان بر آنها حک شده است با این چیدمان نامناسب و بی صاحاب رها شده اند و ای دریغ از یک تابلو بالای سر هر کدام که نشان بدهد ، کی ؟ کِی ؟ چرا ؟ چگونه ؟ و با کدام اندیشه اینها را تیشه مالی کرده است !؟ یک نوشته ی مختصر نه تنها بیننده را با خالق اثر آشنا می کند بلکه منظور او از این نگاه را می فهمد و یک گام برای آشنا شدن با هنر مجسمه سازی می شود !! "

 

البته بعید نیست که آنها خودنمائی شهردار قبلی بوده و شهردار فعلی ضامن کارهای نیمه تمام شهردار قبلی نیستند و کرور کرور پول در زمان مسابقه اگر بباد داده شود مهم نیست ، ولی نوشتن 50 تابلوی ساده در کنار هر کدام از این اثرها ، هزینه ی هنگفتی ست که کمر شهرداری را می شکند !!!

 

 

برخی از حضرات شهرداران و مسئولان ارشد شهری از سلاله همان صاحبان تفکری هستند که ماشین نو می خرند و تا ده سال نایلون صندلی ها را باز نمی کنند تا به چشم همسایه همچنان صفر کیلومتر بیاید !!! گردشگر بیاید و اینها را ببیند فکر می کند که مسابقه هفته ی قبل تمام شده است هنوز نفرات برتر را مشخص نکرده اند !!!

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام

هنر کِی در این سرزمین ارزشمند بوده که حالا باشه؟
البته که هنر نزد ایرانیان است و بسسسسسس (!!) ولی اینها اینقدر بهش بها نمیدن که پرورش پیدا کنه و اسباب دلگرمی و پیشرفت هنرمند بشه ...
فعلاً ارزشمند ترین هنر در جامعه ما "پررویی" و "وقاحت" هست که دارندگان این دو هنر سوار بر درازگوش ِ مراد به ریش دیگران میخندند ...

در خبرها به گوشم خورد که یه بابایی اعتراض کرده بود که چرا اعلام شده مسکن مهر بیشترین خرابی رو داشته؟ خوب البته که حفظ آبروی مؤمن(؟!) واجبه و نمیبایست هم اعلام میشد!!!

و من همیشه برام این سوال بوده که چرا وقتی مجرمی رو در رسانه ها نشون میدن چهره اش شطرنجیه که مبادا خدای نکرده مردم با صاحبین جرم آشنا بشن؟


پاسخ:
سلام
البته هر وقت به چیزی در این سرزمین ارزش داده اند ، بیشتر از چشم افتاده است !!
و امممما پرروئی و وقاحت ارزشمند نشده است بلکه پرطرفدار شده است و هر پرطرفدار بودنی نشانه ی ارزشمندی نیست (!!)
وقتی اخبار دَرِ گوشی پخش بشود و صدالبته با گوشه و کنایه، دوست برنجد و دشمن شاد شود !!
دادگاههای رسانه ای مصداق " توپ در هوا کردن !! " است و سوپاپی برای کنترل فشار اذهان عمومی ... چون منجر به نتیجه نمی شوند برای همین متهمین شطرنجی می شوند تا فردا در پست جدیدی به خدمت خلایق بپردازند !!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی