یادداشت های دادو

سر دواندن !!

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۲۴ ب.ظ

حدود 15 روز است که تلفن خانه ی مادرم اشکال دارد و در این مدت چند بار با رفع اشکالات مخابرات تماس گرفته اند و با قاطعیت هر بار جواب شنیده اند که " اشکال از داخل ساختمان است ، خطوط اشکالی ندارد !! "


می دانید که در کشور ما سازمان ها را از بالا به پائین می چینند و از پائین به بالا می خوانند !! برای همین سیمبان مخابرات حرفش به دستور مدیر عامل منطقه می چربد !! حدود 5 سال پیش که تازه به آپارتمان نقل مکان کرده بودیم من برای گرفتن اینترنت مشکل داشتم و بعد از چند بار رفتن و دست خالی برگشتن !! این جواب را شنیدم که " در مورد شبکه ها حرف آخر را سیمبان می زند ، اگر گفته که در شبکه جا نیست ، یعنی جا نیست ، مدیرعامل هم بگوید تاثیری ندارد ، خودتان با او حرف بزنید و یک پول چائی بدهید تا کارتان را راه بیاندازد !!!!!! " البته من اهل پول توی جیب کسی گذاشتن نیستم و حاضرم آبروی اداره ای را ببرم یا از خواسته ام منصرف بشوم و این کار را نکنم !! از قضای اتفاق دوستی را دیدم و در مورد مشکل فوق با او حرف می زدم که گفت : " سیمبان این منطقه آشنای ماست و با او حرف می زنم ... " فردای آن روز در شبکه جا پیدا شد و کار من راه افتاد و نه روی ماه سیمبان را دیدم و نه هزینه ی روغن سبیل اش را دادم !!!

 

چند نوبت سیم های داخلی توسط افراد مختلف بررسی شده و نتیجه این بوده که اشکال از داخل ساختمان نیست ، البته من خودم به این اتفاق نظر شک دارم و فکر می کنم دارند از روی نتیجه ی نفر اول کپی می کنند ! ولی باید یکی باشد که حرفش فصل الخطاب باشد و این فصل الخطاب کسی نیست جز سیمبان محترم و حوصله ی نازنین اش !! امروز دوباره به همان دوستم زنگ زدم که برو به این هم ولایتی ات بگو که بیاید و مشکل را رفع بکند ... گفته بود که آنجا مشکلی نیست !! ولی دروغ سگ بود (!؟) چون نیم ساعت بعد من به خانه زنگ زدم و تلفن زنگ خورد ، در دو سه روز گذشته اشکال پارازیت به قطعی تبدیل شده بود !!

 

ما از قدیم به یک مسئله باور یافته ایم و آن اینکه خلاف آنچه شعار داده می شود را بچشم ببینیم ؛ مثلا وزیر می آید و شایعه ها را انکار می کند و می گوید که دارو گران نخواهد شد !!! سه روز بعد معاون محترم توزیع دارو اعلام می کند که منطقی ترین راه برای نظام بهم ریخته ی داروئی ، بالا بردن هزینه های آن است و دارو گران می شود !!! یا سایر چیزها از کرایه تاکسی ها گرفته تا خدمات پزشکی و بنزین و ... این روزها مسخره ترین تابلوی شهرها ، تابلوی نرخ تاکسی هاست که در اکثر تقاطع های مهم شهر نصب شده اند و با این تابلوها متولیان تاکسیرانی رحمت دو طرفه برای خودشان می خرند !!



این تابلو زیر پل آبرسان مانده است و .... ( نکند داستان کتیبه های کورش و داریوش هم از این قبیل تابلوهاست و ما خودمان را به توهم تاریخی خوش کرده ایم !! )

 

دوره ی ریاست جمهوری خاتمی ، دو تا اصل خیلی مهم رو شد ، یکی برای بیرون کشور ما و یکی برای درون کشور ما !! آنچه برای بیرون ما مطرح شد شعار بسیار سنگین " گفتگوی تمدن ها " بود و در کوتاه مدت نتیجه اش در میان تمدن ها و درون تمدن ها دیده شد !! و اما آنچه برای درون خواب دیده شده بود " تکریم ارباب رجوع " بود ، شعاری که به آن فکر بکنی و توی دهانت نان خالی داشته باشی ، مزه ی چلوکباب می دهد !! همان روزها بود که یک میزی در هر اداره گذاشتند و نامش میز رسیدگی تکریم ارباب رجوع بود و از آن روز به این طرف آن اندک ارزشی که برای ارباب رجوع که بقولی ولی نعمتان کشور هستند از بین رفت ...

 

سه ماه می شود که من باتفاق 5 نفر دیگر از همکاران بازنشسته شده ایم ، البته هر کس می پرسد من می گویم که فعلا بازایستاده هستیم و کارهایمان نیمه تمام مانده است ... بیمه آینده ساز می گوید اگر مبلغی که باید از بابت شما به حساب ما واریز می کردند را واریز نکنند ، نمی توانیم به شما خدمات بدهیم و ما فعلا بدون حقوق مانده ایم !! کارخانه هم که یک کلاف سردرگم است و اورژانسی مدیریت می شود و ارشدترین عضو کارخانه نمی داند فردا را چگونه شروع خواهد کرد و برای همین کسی متعهد به تعهداتش نیست !!


وقتی من اصفهان بودم ، همکاران بازایستاده ام به کارخانه رفته اند تا ببینند وضعیت ما کی ختم به خیر خواهد شد !؟ مدیرعامل که معلوم نیست روی چه فازی بود به آنها گفته بود که پول ندارد و کاری نمی تواند بکند و خواسته بود تا بروند و سر و صدا بکنند ، شیشه بشکنند و آتش بپا بکنند و حرفشان را به گوش بزرگترها برسانند !!!!!! آنها هم نامردی نکرده بودند و مستقیما رفته بودند خدمت فرماندار شهر (!) و تمام و کمال داستان را گفته بودند که فلانی می گوید بروید صدایتان را تا هر کجا دوست دارید بلند بکنید !! فرماندار هم لطف کرده بود و فرموده بود که فلانی بیخود کرده است (!) اگر عرضه ی گرداندن کارخانه را ندارد برود استعفا بدهد !!! این دیالوگ ها خیلی جالب هستند و ارزش واقعی جایگاهها را می رساند !!! خلاصه اینکه دو روز بعد در فرمانداری جلسه بود و انگار مدیرعامل فرموده که تا آخر هفته وجه را واریز می کند !! چه وجه واریز بشود و چه نشود اصلا مهم نیست ، مسئله اینجاست که ما بر اساس برگ ترک کار بیمه از کار منفصل شده ایم و مسایل مالی بین بیمه و کارخانه اصلا ربطی به بیمه شده ندارد و درد اینجاست !!

 

وقتی تکریم ارباب رجوع که ارزانی خاک اموات پیشنهاد دهنده اش از بین می رود و ارباب رجوع را سر می دوانند ، نقطه ی شروع فاجعه است که به چشم بزرگان و کوچکان نمی آید !!! فردا که اتفاقی افتاد اشک های تمساح راه می افتند و یکی پس از دیگری شروع به محکوم کردن اتفاق می کنند !!!! این امر در سایز های مختلف در دنیا وجود دارد ، وقتی در سوریه بمدت 40 سال اقلیت کرد را به رسمیت نمی شناختند کسی آستین بالا نمی زد ولی وقتی آن اقلیت کوچک دست به اسلحه شد و خشم 40 ساله اش را در انواعی از شرارت ها بیرون ریخت ، دنیا تازه فهمید که چه خبر است !!!! یا مثلا در میانمار وقتی اقلیت 6میلیونی را از درجه اعتبار ساقط کردند بجای اعتراض نشان نوبل به آنها دادند و حالا یکی پس از دیگری دارند آدمکشی ها را محکوم می کنند در حالیکه این آدمها از چند سال پیش از درجه آدم بودن ساقط شده بودند و همین معترضین بظاهر محترم در درجه ی اعلائی از سکوت و رضایت بودند !!

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

  • تبارک منصوری
  • پس اون سیمبانانی که پس از مرمت سیم راه تکرار بر خطر میبستند فقط مال تو کتابا بود؟ 😂

    فوق العاده از خوندن نوشته هاتون لذت میبرم، یه دو سه ماهی نخوندمتون و کلی پست نخونده دارم... 
    پاسخ:
    سلام
    از آنها هم شاید بازمانده هایی موجود باشد ولی آنقدر کم هستند که به راحتی می شود صرفنظر کرد ... بقول یکی از دبیرهای ما ، بعضی ها از نظر ریاضی وجود دارند ولی از نظر فیزیکی وجود ندارند !!
    لطف دارید ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی