یادداشت های دادو

تلنگر روزانه

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۱۹ ب.ظ

چند وقت پیش بود که کامپیوتر را فرستاده بودم برای چکاپ ، لطف کرده بودند و برایش ویندوز نمی دانم چند زده بودند ؛ حالا 10 یا 13 !!!! بیست سال است دست به کامپیوتر هستم و این جور چیزها را بیخبر حال میکنم !! یکی هم زیاد پاپیچ بشود می گویم صبر کن تا زنگ بزنم از مشاور رایانه ایم بپرسم و بگویم !!

 

هر بار که به قصد کاری پای کامپیوتر می آیم و آن را روشن می کنم ( البته همیشه روشن است و در چرت استندبای ! ) یک تصویر زیبا در صفحه نمایش می دهد و در گوشه ی بالا محل تصویر را می نویسد و در پائین آن گزینه دارد که این تصویر را دوست دارید یا نه !؟ چند دقیقه ای محو تماشا می شوم و طبق معمول لایک را زده و وارد صفحه اصلی می شوم و یادم می رود برای چه آمده بودم !؟!؟

 

 

این عکس مال دوبی بود انگار ، وقتی می گویم یاد می رود برای چه آمده بودم ، لابد یادم می رود کجا را نوشته بود !؟!؟


یکی از دوستان که از همکاران اسبق بودند ، برای یک سفر تفریحی به کشور آذربایجان رفته اند ؛ شهر باکو !! لطف کرده اند و هر روز سهم مرا از عکس هایی که می گیرند می فرستند ... چرا صفر تا صد برخی ها برای توسعه و پیشرفت اینقدر بالاست و مال ما اینقدر پائین !!! البته دلیل اش را من می دانم و بعد از تماشای عکسها می توانید نظر کارشناسانه ی مرا بخوانید !!

 







 

دیروز باتفاق دوستی از شهر به خانه می آمدم ، فعلا در شرقی ترین نقطه شهر ساکن هستم و دارم تقاص پس می دهم !! خیلی سال پیش آمده بودم به این طرف ها ، البته آن زمان این طرف ها هنوز نبودند و شهرک پرواز آخرین قسمت شهر بود ، وقتی می خواستم به خانه برگردم به یک تاکسی اشاره کرده و گفتم : " شهر !! " پشت سرم یک آقا و خانم جوان نشسته بودند و از قرار معلوم سر نشستن در این غریب آباد آن زمان (!) کمی مشکل داشتند !!! راننده نیم نگاهی به من کرد و گفت : " مگر اینجا کجاست !؟ " گفتم : " نمی دانم ، فکر کردم شاید جزو محدوده ی باسمنج بوده باشد !!! " و بعد باهم خندیدیم ... حالا یک کیلومتر بالاتر از محلی که آن زمان سوار تاکسی شده بودم می نشینم !!!

 

توی یکی از خیابان ها یک بلبشو بازاری بود ، اتوبوس واحد ، از آن دوقلوها (!) وارد چراغ قرمز شده بود و تقریبا همه جا را بسته بود و راننده ی پراید که حق هم با او بود ، با سنگ پا داشت صِفت آقای رانننده را جلا می داد !!! دوست من به من گفت : " آقا شما زیاد گشته اید ،  آیا جاهای دیگر هم مثل اینجا هستند !! " گفتم : " بعله ، آنها که مثل ما فکر می کنند ، مثل ما هم زندگی می کنند !!! "


البته برخی کشورها هستند که مثل ما فکر نمی کنند و خوشبختانه تعدادشان زیادتر از ما می باشد ولی نگران نباش در ته جدول کشورها ، از بین 220 کشور ، شاید پنجاه تایی باشند که مثل ما هستند !!! فقط فرق ما با آن پنجاه تا این است که ما خودمان را از آنها نمی دانیم و فکر می کنیم شانه به شانه فرانسه و آمریکا و ... قرار داریم !!!

 

توهمِ ما خودمان همه چیز را می دانیم که در " ما می توانیم !! " متجلی شده است ، باعث شده است تا در نادانی خودمان سرگردان بمانیم !! و از دیگران سوال نکنیم که راه درست کدام است ... کشوری مانند آذربایجان از دو سال پیش گام های بزرگی برای توسعه خود برداشته است ، البته به کمک دیگران !!! ولی ما قسم خورده ایم که خودمان مشکلی که نمی دانیم از کدام دردمان ناشی شده است را خودمان حل بکنیم !!! اصلا خود - درمانی اولیه و در ادامه ریختن دار و ندار به جیب پزشکان تخصص ملت ماست !!

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام

 یک غصه ی همیشگی هست و این بندِ آخر نوشته تان همه ی آن غصه را به دل و ذهن آدم می ریزد.. می خواستم یک کامنت طولانی درباره ی آن توهم و ربطش با «ما می توانیم» بنویسم و به این نسبتی که برقرار کردید اعتراض کنم ولی ناگهان دیدم بلد نیستم حرف بزنم و آن غصه ی معروف پیدایش شد! غصه و دردِ اینکه در زمانه ی ما کلمات به سرعت از معانی خود خارج می شوند، تبدیل به ضدِخود می شوند و آنقدر در این بی هویتی پیش می روند که استعمال کردن و دفاع از آنها، صاحب سخن و مدافع را بی مایه می کند.. در عصر ما تهی کردنِ کلمات از بارِ معناییِ حقیقی شان و اصالت و شرفی که در باطن آن معانی نهفته است، روندی تند و رایج دارد. مثال های زیادی هستند. دیگر نمی توان برای انتقال خیلی از معانی از کلماتِ مخصوص شان استفاده کرد چون دلالتِ میان لفظ و معنا از بین رفته است و همینطور که می بینید دیگر «ما می توانیم» یک معنای واحد میان منِ نوعی و شمای نوعی ندارد تا من بتوانم درباره اش بحثی با شما ترتیب دهم.. با معنای شما «ما می توانیم» همان توهم است و با معنای من.. همین بلای فرهنگ سوز و ویران کننده را می توان درباره ی عدالت، حقوق انسانی، آزادی و.. دید! این وسط فقط امید و آرمانِ خوش خیالانی مثل من است که بر باد میرود..  

پاسخ:
سلام
ما می نویسیم تا یاد بگیریم ، کاش می نوشتید تا یاد بگیریم !!

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی