یادداشت های دادو

تب خرید ...

جمعه, ۱۳ مرداد ۱۳۹۶، ۰۸:۲۴ ب.ظ

امروز یک روز جمعه واقعی بود ، روزهای قبلی که برای من جمعه هستند یک ایرادی دارند و آن اینکه فقط برای من جمعه هستند و بقیه ی مردم مشغول هستند و همین در دسترس نبودنشان نشان می دهد که جمعه جمعه نیست !!

 

روز پنجشنبه به کارخانه رفتم ، از قرار معلوم در یکی از اسنادی که به امورمالی داده بودم یک اشتباه تایپی بود !! البته نه آنقدر که نشود همانجا اصلاح کرد ولی برخی ها هستند که در هیمن اشتباه ها پررنگ می شوند و تعریف می شوند !! منهم رفتم و همان جا آن یک برگ را اصلاح کردم و کار تمام شد ، البته یک همکار خوبی هم دارم که از من خواسته بود پنجشنبه صبح یک ساعتی بروم کارخانه و بیاید و برای دو ماه بعد هم قرعه وام برداریم و ... که خودش پنجشنبه را مرخصی رد کرده بود و حضور نداشت !! ساعت 8 صبح با اتوبوس بطرف کارخانه راه افتادم و ساعت از 9 گذشته بود که به کارخانه رسیدم ، تقریبا یکی از طولانی ترین مسافت ها در داخل شهر ، فاصله خانه ی ما با کارخانه است !! یکبار یک بوی کارشناسی به دماغش خورده ای به مدیریت پیشنهاد داده بود که سرویس های کارخانه را جمع بکنند و به ازای آن به افراد حق السرویس بدهند !! البته خودش چون با ماشین شخصی می آمد طمع در آن حق السرویس داشت !! مدیریت هم بدش نیامده بود این پیشنهاد خام را کمی در جلساتی که داشت مزمزه کند و برای همین چند جا زمزمه کرده بود !! بعضی ها بدون اینکه زحمت درک فلسفه ی وجودی چیزی را به خود بدهند ، خوششان می آید تا با استفاده از قانونی بنام " آزادی بیان " (!) در همان راستا اظهار نظر بکنند !!! یعنی اگر داشتن سرویس کارخانه دو برابر و شاید سه برابر هزینه ای که باید نقدا پرداخت بکند برای کارخانه بار مالی داشته باشد ، باز به صرفه تر است چرا که زمان استارت کارخانه که داستان خیلی مهمی است و بدنبال خود بارهای سنگین تری روی دست کارخانه می گذارد در گردابی از انواعی از تاخیرها و نیامدن ها و ... می افتدو در چنین شهری که هر موردی ، چند اشکال خاص با خود دارد (!) وضعیت کارخانه اوضاعی می شود لاینحل !!


یکی دو مورد ناهنجاری هم دیدم که بوفور در شهر وجود دارد و هنوز نتوانسته ام وجود آنها را بعنوان چیزهایی که باید باشند و نباید حرص خورد ، قبول بکنم !! مطمئنا کسانی که بازرس و متولی این مسائل هستند آنها را بعنوان واقعیت روزمره زندگی شهری قبول کرده اند !!! بعنوان مثال در یکی از مسیرها که باید اتوبوس عوض می کردم ، دقیقا زیر تابلوی ایستگاه اتوبوس ایستاده بودم و یک انتظار طبیعی و معقول را داشتم پاس می کردم ، اتوبوس بجای تردد از مسیر خودش که ایستگاه داشت ازقسمت آزادراه بولوار در حالیکه با یکی از سواری ها کورس گذاشته بود رفت و انگار نه انگار که در آنجا ایستگاه دارد !!! قبلا هم به این مورد برخورده بودم و اتوبوس ها در مواقعی که از زمان کم می آوردند قسمتی از مسیر تعریف شده ی خود را حذف کرده و بقولی می پیچیاندند ؛ حالا اگر هم کسی در آن ایستگاهها منتظر بود ، بیشتر می ماند ... شهر بزرگ است و هزار و یک تا معضل روزمره دارد !! بعد با خود فکر کردم که آدم برود اتوبوسرانی و بگوید : " انگار شما خیلی چیزها را نمی بینید !! می خواهید من به شما کمک بکنم تا آن موارد را به کمک هم حل کنیم !؟ " بعد با خود گفتم : " احتمالا در اتوبوسرانی یک امور بزرگ با چند معاونت برای این کار وجود دارد و هر روز چند نفرشان در کارگروه های مختلف در استانداری ، شهرداری و ادارات مرتبط در جلساتی مستمر ، پیگیر این معضلات هستند و هر کدام هزار و یک راه حل مدیریتی برای این موارد دارند !! "

 

چند سالی که در کارخانه بنوعی در " نظام آراستگی " و " 5S " دست داشتم این نکته را دریافتم که خیلی از مردم ، چیزهایی را که خودشان می دانند را رعایت نمی کنند ( مثل قوانین رانندگی ! ) و نه اینکه خدای نکرده ندانسته باشند و یکی مثل من خبرداشته باشم !! و یکی باید آستین بالا بزند و هی به آنها چیزهائی که می دانند را گوشزد بکند و بشود آدم بد داستان تا آنها چیزهائی که هب نفعشان می باشد را رعایت بکنند !!!!

 

===

 

امروز حوالی ساعت 11 باتفاق برادر بانو ، رفتیم " لاله پارک " هم کمی بگردیم و هم از نبض بازار خبری بگیریم !! بهترین زمان برای این قبیل جاها ، همین زمان ها می باشد و عصرها بسیار شلوغ شده و جذابیت های دیگری پیدا می کند !! از همان طبقه ی صفر شروع کردیم به دید زدن و رسیدیم به طبقه بالا ، البته به بالاترین طبقه نباید می رفتیم ، چون برای ناهار دعوت بودیم ...

 

یکی از فروشگاهها تخفیف خیلی خوبی زده بود ، بسیار اغوا کننده و مناسب !!! یعنی لباسی که یک هفته ی قبل باید 300هزار تومان می خریدید را می توانستید با 70% تخفیف به قیمت 90هزار تومان بخرید !! آدمی است دیگر ، بفکر می رود که در ایام معمولی فقط پسند بکند و در روزهای این چنین خرید بکند ، البته برای ما زیاد هم سخت نیست (!؟) چون با مد روز جلو نمی رویم و زیاد هم سخت نیست و تنها باید با وسواس الخناس درونمان و احیانا بیرونمان مدارا بکنیم !!

 

یک مورد دیدم و دزدکی چند تا عکس گرفتم ، یک جمعی که معلوم بود توریست داخلی هستند (!) بصورت گله ای در مجتمع در حال چرای چشمی بودند (!) و یهوئی وارد یک فروشگاه می شدند و خرید می کردند ... بچه ها هم که یا آویزان بودند از یکی از والدین و یا برای خودشان مشغول بودند و گاهی هم از یاد می رفتند و هر از گاهی یکی یادش می افتاد که پسر یا دختری دارد و جستجو کنان سراغش را می گرفت و شاید هم بچه بخاطر اینکه از جلوی چشم مادر دور شده بود چشم غره ای دریافت می کرد !! در یکی از فروشگاهها یک پسربچه با یک موبایل در فاصله یمشخصی از والدین در حرکت بود ، هر کجا آنها برای تماشا و یا خرید می ایستادند و داستان پرو کردن و انتخاب و خرید پیش می آمد ، پسرک با جدیت تمام توی موبایل با گیمی که داشت مشغول بود و خودش هم با دهان صدای قییییژ قیییژ در می آورد !!

 



 


 

===

 

بعد از ناهار مراسم مختصری برای تولد یکی از نوه ها داشتیم ...

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام

امشب شاپسر اومد خونه و گفت مژده بدین!!! کفش خریدم
گفتم به به ..مبارک باشه .. ببینم؟
درآورد پوشید خداییش کفش شیک و زیبایی بود و من مثل همیشه اولین سوالم این بود: چند؟
خیلی جدّی گفت: قابلمند نیست حاج خانوم، سیصد و هشتاد تومن!

تا اومدم اعتراض کنم که: تو تازه کفش خریدی، باز رفتی واسه کفش اینهمه هزینه کردی؟ با شیطنت خندید و گفت البته آف خورده بود صد و هشتاد خریدم!!!
منم یک پس گردنی جانانه مهمونش کردم بخاطر خباثت درونش که همیشه دوست داره منو حرص بده!!!!

و من اینطور وقتها همیشه اولین فکری که به ذهنم میرسه اینه که فروشنده ها چقدر سود میکشن روی یک جنس که میتونن اینهمه تخفیف بدن و قطعاً بازم سود کنن؟

فکر کنم پسرک داخل عکس خیلی بیشتر از پدر و مادرش از این بازار اومدن لذت میبره!





پاسخ:
سلام
بعله ، نه تنها بالای60 - 70 درصد سود می کشند بالای جنس هاشون ، بلکه خلاص شدن از دست اجناس دمده و انبار کردن آنها و ... یکجورایی سود محسوب می شود ..... برخی ها از این اجناس روی دست مانده در شب ژانویه و یا روزهای خاص مذهبی برای خودشان بهشت خری می کنند !!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی