یادداشت های دادو

مختصر الوقایع

دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶، ۰۴:۳۳ ب.ظ

ماه مبارک در حال تمام شدن است ، ماهی که مانند بقیه مسایل دینی ، و به رغم خیلی ها که دوستتر دارند تا دین را شخصی بکنند (!)‌ ،‌ جنبه های اجتماعی خیلی واضحی دارد و نمی شود آن را جداجدا استفاده کرد و مهمترین بخشی که باعث می شود تا این ماه شخصی نشده و جنبه ی اجتماعی داشته باشد همان تعریف فرقان است که برایش آمده است !!

 

مسئله فرقان واقعا مفهوم بسیار پیچیده ای است ؛‌ در ابتدای انقلاب باعث شد تا عده ای بنام گروه فرقان ، خوب ها را از بدها جدا بکند ولی غلط بودن فهم دینی باعث شد تا خوب ها را ترور بکنند و بدها را نگه دارند !!! این روزها و این سالها هم می بینیم که افراد ساده اندیش فریب بالادستی هایی که فهم غلطی از دین را به منافع سیاسی و تجاری خود گره زده اند ، را خورده و وارد تشکیلات های تروریستی القاعده و داعش شده و همان کاری را می کنند که نباید بکنند !!
 
تشخیص خوب از بد کار خیلی ساده ای نیست و انتخاب عمل درست ،‌ بعد از تشخیص بمراتب سخت تر است !! و مسئله ی فرقان در هر مرحله ای بسیار حساس و نفسگیر است و چه بسا سعی و تلاش صادقانه با کوچکترین انحرافی منجر به گناهی بسیار بزرگتر شده و نه تنها ضایع کننده تلاش که تخریب کننده کل پرونده باشد !! تبری و تولی که بعنوان نهمین و دهمین اصل از فروع دین می باشند ، یک راهکار ساده برای برخورد بعد از تشخیص فرقانی می باشد ،‌ دوست داشتن دوستان خدا و تبری جستن از دشمنان خدا ؛ اگر این دو در پائین ترین سطح اجتماع رعایت بشود ،‌ دیوار دینداری و دینمداری تا ثریا ، راست بالا می رود ....
 
با این حساب می شود ماه رمضان را ماهی برای هرس کردن اطرافیان حساب کرد ،‌ باغ بی هرس ،‌ همین بیشه ای می شود که امروزه با آن درگیریم !!
 
===
 
دیشب دم افطاری بانو خاگینه (‌قیقاناغ ) پخته بود ،‌ منهم از بچگی زیاد اهل شیرین خوردن نیستم !! یک توی پرانتز بروم تا مزه خاگینه بیشتر شود ...

من غذایی که طعم آن را یکی از مزه های اصلی بخود اختصاص داده باشد را دوست ندارم ... برای همین نه ترش خور هستم و نه شیرین خور و نه شور خور و نه تلخ خور !! و همیشه دوست دارم یک غذا طعم عمومی داشته باشد !!! مثلا اگر کسی یک قاشق لیمو در سوپ اش بریزد من حاضرم سوپ ام را بدون آبلیمو بخورم و در عوض دو قاشق آبلیمو را خالی خالی بخورم !! و این در مورد سایر مزه ها هم صدق می کند ؛‌ مثلا شیرین پلو را اصلا دوست ندارم ولی می توانم بعد از غذا و بعنوان دسر یک کیلو باقلوا را یکجا بخورم !! و ... و دقیقا مسئله فرقان را در غذا رعایت می کنم و اعتقاد دارم آشپز خوب نباید خودش را پشت مزه های اصلی مخفی بکند و برای همین موافق هیچ کتاب آشپزی نیستم ،‌ چون غالبا در همان ابتدای پخت و پز مزه ی تحمیلی به غذا می دهند و الخ ...

 
دیروز در زمان افطار و قبل از خوردن خاگینه ها ،‌ از آنها عکس گرفته و در اینستا گذاشتم ... انعکاس خوبی داشت و معلوم بود خیلی ها دست شان از همین خاگینه هم کوتاه است ؛‌ حالا چرا هی از اینسو و آنسوی دنیا عکس می گذارند را نمی دانم ... درست است که کمی تا قسمتی از دوستان ناباب شکایت شنیدیم ولی دلمان نیامد حالا که نمی دهیم از خاگینه مان بخورند از دیدار عکس اش هم محروم باشند !!
 
 
===
 
بعد از افطار برنامه ی کوه رفتن را پارک کردیم و زنگ زدیم به اقربای نزدیک تا اگر دوست دارند برای هوا خوری و جگرخوری باهم برویم بیرون ... «‌اعملوا باهلها » ، یعنی هر کاری را باید با اهل فن آن باید انجام داد !! برادر بانو دراین خصوص اهل فن محسوب می شود و رفتیم در مرکز جگرپزان و جگرخوران ،‌مراسم پرفیض سیخ کشان را انجام دادیم ... این روزها در سر هر کوچه و برزنی بساط منقل و فروش جگر برپاست ولی محله مفتح (‌شاه آباد سابقتر )‌(‌مجاهد سابق ) بدلیل اینکه در قدیم همسایه کشتارگاه تبریز بود ،‌ هم از لحاظ دسترسی به جگر تازه (‌که غالبا خود جگرکی ها از شاغلین کشتارگاه بودند !!‌)‌ و هم از نظر ساده و ارزان خور بودن اهل محله در این امر سابقه ی طولانی دارند !!‌ مراسم در فضایی صمیمی و تمیز برگزار شد ئ از آن هم چند تصویر برا یدوستان ارسال شد تا جگرشان حال بیاید !! بقول شاعر
طاعت از دست نیاید ،‌ گنهی باید کرد
در دل دوست بهر حیله رهی باید کرد
 
 
===
 
صبح در همان یک ساعت بین اذان سحر و آمدن سرویس کارخانه ، باز یک خواب از نوع ایندیا جونزی دیدم ،‌البته این بار باز طنز و کمدی اش زیادتر بود ... خواب دیدم که سرویس دیر کرده است و طبق معمول من به این فقره ای بی نظمی حساسیت دارم و شروع کرده بودم به حرص و جوش خوردن و زدن و دری وری گفتن پشت سر راننده که یهو ماشین رسید !!‌ اول اینکه ماشینی که آمده بود اصلا شبیه ماشینهای ما نبود یعنی نه شبیه مینی بوس بود و نه ون و نه ... !! ولی مهم نبود ... کمی بعد دیدم که راننده از یک مسیر دیگری دارد می رود و هی توی کوچه و پسکوچه ها می پیچد !! وقتی صدایم به اعتراض بلند شد، راننده گفت که خودش بهتر از هر کسی می داند از کجای شهر باید برود و تازه متوجه شدم که راننده سرویس ، جناب شهردار است !! بدون ابنکه خم به ابرو آورده و خوابم را بپریشانم به دوستم گفتم ،‌ کسی که تا دیروز شهردار بود و امروز راننده سرویس کارخانه شده است معلوم است در آن زمان هم چه شهرداری بوده است !!؟
 
کمی بعد جلوی یک ساختمان خیلی بزرگ توقف کردیم ... انگار مشکلی پیش آمده بود و یک عده می رفتند داخل تا به مردمی که آنجا بودند کمک بکنند ،‌ما هم باتفاق شهردارمان که حالا رانندمان بود وارد ساختمان شدیم ... تکان های شدیدی داشت اسکلت ساختمان را به این طرف و آن طرف تکان می داد ،‌کمی بعد من متوجه شدم که راننده مان که قبلا شهردارمان بود ، با یک وسیله ی شبیه لیفت تراک ، قسمتی از سازه را برداشته و از طرف دیگر در حال فرار است ... داد و بیداد من با ریزش ساختمان همراه شده بود و مردم در فکر نجات جان خودشان بودند ،‌ من روی یک تراس مطمئن داشتم دور شدن شهردار راننده بودم و پشت سر این دزد نابکار فریاد می زدم ،‌ یک جایی که اصلا هم مناسب نبود برگشت مرا ببیند و شاید فرو ریختن آوار را که یهوئی فرمان از دست اش خارج شد و بهمراه ماشین و آن قسمت از سازه که با خود می برد از جاده منحرف شده و توی شیب کنار جاده چپ کرد و زیر سازه ماند ...
 
بقیه را بیدار شدم !!
 
بنظرم چنین آمد که آن ساختمان در حال تخریب ساختمان ماشین سازی بود که عده ای گرگ در لباس میش آمده اند تا از دولت بی تدبیر ، به هر بهانه ای بخرند و به همان بلایی که سر تراکتورسازی و دیگران آوردند دچار بکنند ... اجرای قانون خصوصی سازی به هر قیمت همین می شود دیگر ...
 
شاید دیده و شاید شنیده اید که عده ای بی شخصیت پولدار در اطراف دادگستری پرسه می زنند که ۱۰۰٪ با چند کارمند رشوه خور قابل اعتماد در ارتباط هستند تا خانه و املاک توقیفی را که برای فروش عرضه می شوند را به قیمت کارشناسی بالا بکشند و از این راه چند برابر پول به جیب بزنند !!! از این افراد یک چند صدتائی هم کنار دیوار خصوصی سازی چادر زده اند !!!!
 
===
 
وقتی به محلی که سوار سرویس می شوم رسیدم ،‌دیدم شبانه آمده اند و مثلا خیابان را خط کشی کرده اند و دوباره حرص خوردم ... شما هم عکس را ببینید متوجه می شوید !!
 
 
خط کشی دو طرف خیابان به جدول های بلوار و محوطه چمن کاری شده ختم شده است ، یعنی استفاده کننده از خط کشی باید ادامه مسیرش را از توی چمن ها برود و احتمالا به درختان گیر بکند و خدا می داند از این بدتربیتی ها چه محصول فکری باید درو بکنیم !! کل عوامل اجرائی و تصمیم گیری شهرداری را مهمان یک نفرین اساسی کرده و با خود گفتم :‌ « راننده ی دزدی که شهردار بشود (!) بهتر از این نمی تواند خدمات بدهد !!‌ »
 
  • دا دو

نظرات  (۲)

  • همطاف یلنیـــز
  • سلام سلام
    اول از آخر: شبیه این خط کشی را ما هم داشتیم. البته بعدش آمدند و مسیر چمنی! را صاف کرده محل عبور عابران ساختند. به همین سادگی به همین خوشمزگی
    ...
    دلم خاگینه خواست حسابی... به احتمال رو به یقین برای سحری خاگینه بپزم... شایدم الان...فعلا
    پاسخ:
    سلام
    ابتدا از انتها : برای ما عکس بفرستید ...
    با خط کشی تخریب بلوار و چمن را توجیه می کنند !!
    سلام 
    این سال 2018 راکه شهرداری علم کرده و قرار است تبریز پایتخت گردشگری جهان اسلام شود !!! شما میدانید 2018 میلادی است یا 2018 شمسی ؟؟؟
    پاسخ:
    سلام
    از قرار معلوم 2018 میلادی است و اخیرا فرهنگستان از خواب جهالت بیدار شده است و گفته با این کار اجنبی ها تاریخ میلادی شان را به ما تحمیل کرده اند و بهتر است در بنرها و بیلبردهای تبلیغاتی " تبریز 97 " درج گردد !! و معلوم می شود بدلیل اشکال فقهی که در نام موضوع بوده است تاکنون اقدامی صورت نگرفته است ...

    سه ماه از 2018 را هم با این ترفند به کم کاری شهرداری تخفیف داده اند ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی