یادداشت های دادو

نخاله ها !!

دوشنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۶، ۰۳:۵۲ ب.ظ

برخی ها مانند گندم آسیاب نشده هستند ، یعنی گندمی که به وقت آسیاب تبدیل به آرد نشده اند و از کم کاری آسیابان (!) یا کمبود امکانات (!) یا نبود تکنولوژی (!) و ... بصورت نیمه شکسته و معیوب از آسیاب خارج شده اند!!


این نخاله ها در هر مرحله ای که باشند باید جداسازی بشوند و بر اساس همان موانع می توانند براحتی به مراحل بعدی هم رفته و گاه سر از جایی درمی آورند که همه را به تعجب وادار می کنند !! و این در حالیست که همه ی استفاده کنندگان و تولید کنندگان حضور نخاله ها را قبول ندارند و این نشان می دهد که همگی در نوعی از جاهلیت عمومی غوطه ور هستند والا یکی باید کاری می کرد !! مثلا مصرف کننده با عدم خرید و مصرف !! و تولید کننده با افزایش هوشیاری در زمان تولید و ....

 

نخاله های انسانی هم تابعی از همین نخاله ها هستند !! همان شرایطی که بر بودن و نبودن سایر نخاله های صنعتی حاکم است ، در ابعاد گسترده تر بر اینها هم شامل می شود و بدتر اینکه در شرایط مختلف ، برخورد با آنها انرژی های بسیار کلانی طلب می کند !!!


وقتی یک نفر با استفاده از پول و پارتی و ... بدون دیدن آموزش های لازم ، پستهای ترقی را در اجتماع بالا می رود و در هر نقطه ای که گیر افتاده و باعث گره افتادن در کارها شد ، بجای برخورد منطقی و ارجاع به پست پائین تر ،برای آموزش و تربیت صحیح ، به یک پست نامرتبط و عموما بالاتر فرستاده می شود !!! شاید در یک برهه ی زمانی کوتاه سر از جائی در بیاورد که باعث تعجب و سرافکندگی عمومی بشود !!!! حتی می تواند رئیس جمهور آمریکا بوده باشد ، بقیه هم که حسابشان معلوم است ...

 

===

 

امروز در کارخانه صحنه ی دیدم که بسیار تکان دهنده بود ، یکی از رده های بالا که احیانا خودش را خیلی بالاتر از خیلی های دیگر هم می داند (!) چهارزانو نشسته بود و داشت درددلش را دیکته می گفت تا یکی برایش تایپ بکند ، یکی که به نظر همان فرد همه چیز دان و خیلی زرنگ ، نباید به حساب آدم گذاشته می شد !!!

 

از این بازی های روزگار ، تاریخ زیاد بیاد دارد !!


فردی از بزرگان عصر خود تعریف کرده بود که در زمان های خیلی دورتر ، در حمام عمومی ، دلاکی را برای کیسه کشیدن صدا زده بودند و قیافه اش خیلی بنظرش آشنا آمده بود ، آن فرد هم اصرار زیادی برای مخفی کردن خود از دید اینها داشته است ( از قرار معلوم بدلیل تاریکی و نوع محل حمام های قدیمی ، آدمهایی که می خواستند زیاد توی چشم نباشند می رفتند در حمام مشغول می شدند و اصطلاح تون به تون شده هم از آنجا در ادبیات شفاهی جا خوش کرده است !! ) ، در زمان بیرون آمدن از حمام به دوست اش رو کرده و گفته بود : " قیافه ی آن دلاک خیلی به چشمم آشنا می آمد !! " دوست اش گفته بود : " بعید هم نبود که شما او را نشناسید ، او فرزند فلان صاحب منصب نامدار است که بعد از اینکه پدرش به دست حاکم کشته شد ، به این شغل روی آورده است !!

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام

فلک به مردم نادان دهد زمام مراد .........
پاسخ:
سلام
چرا !؟!؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی