سیزده بدر

امروز روز طبیعت بود ، روزی که نوشته اند باید به دامان طبیعت رفت و خمودی در خانه ماندن را با سرسبزی و نشاط طبیعتی که با بهار ، زندگانی را از سر گرفته است ، عوض کرد ...

 

ولی تاریخ دور و نزدیک ما نشان داده است که ما به غیر از خمودی و خوال آلودگی زمستانی که با طبیعت عوض می کنیم ، داد و ستدهای دیگری هم با آن می کنیم !! مثلا آشغال های خودمان را می بریم و با پاکیزگی اش معامله می کنیم ؛ آشغال هایی که سالهاست از سیزده به سیزده دیگر می ماند و چهره ی روستاها و شهرها و تفرجگاههای ما را مخدوش کرده است ... یا شلوغی و سر و صدای خودمان که حاصل بی برنامگی و رفتن به طبیعت از سر تکلیف اجرای سنت است را با آرامش آنجا عوض می کنیم و ...

 

برای سیزده امسال چند جا را رزرو داشتیم ولی قسمت این بود که سیزده امسال بوی صله رحم بدهد ... برای همین همان دمدمای صبح که همان ده خودمان باشد از خواب بیدار شده و بعد از کمی پروی لباس (!) ( برای اینکه بانو لباس کوهروی نداشت و بالاخره یکی از کاپشن های مرا پسند فرمود ، کار سختی بود !! حوالی ساعت 12 راه افتادیم و رفتیم کوه .

 

عینالی ، کوه بالای شهر ، از دیرباز انتخاب خیلی از سیزده بدری ها محسوب می شود ، چه آن زمان که وسایل نقلیه و گردش محدود بود و مردم پای کوه که شمال نشین های شهر باشند ، پیاده از خانه ها و محله ها وارد دامنه های این کوه می شدند ، امروزه روز هم انتخای خیلی ها دامنه های این کوه سرخ فام و پارک های ایجاد شده در آنجا می باشد ...

 

برنامه ی ما صعود به کوه بود و برنامه ی زیادی نداشتیم الا اینکه سری به پایگاه دائمی هلال احمر و بچه های کشیک آنجا بزنیم ... توی مسیر خواهر بانو و باجناق را هم پیدا کردیم و یک ساعتی در پایگاه امداد کوهستان بودیم و همنوردان قدیم را دیدیم و خوش و بشی کردیم و خوش گذشت ... چند تا شکار عکاسی از نوع موبایلی هم داشتم که برای خود یادگار شدند.

 

 

 

اینهم از خیابان خودمان که به لطف سیزده بدر ، کف اش دیده می شد ... بدلیل وجود نمایشگاههای اتومبیل که دیوار به دیوار هم هستند ، این خیابان نماد پارک های دوبله و سوبله است !!