یادداشت های دادو

اسپارتاکوس

شنبه, ۱۲ فروردين ۱۳۹۶، ۰۵:۴۱ ب.ظ

یکی دو شب پیش ، شب از نیمه گذشته ، باتفاق مادر نشسته بودیم تا مهمان های طبقه بالا بروند و ما هم برویم بخوابیم !! البته من چند وقتی می شود که برای خوابیدن مشکلی با این مزاحمت های پیش پا افتاده ندارم ولی مادرم ، حتی بعد از خوردن قرص خواب ، باید بی بهانه باشد تا بخوابد ...

 

زندگی کردن در خانه ای با دیوارهای یک متری حساسیت گوش های ما را بالا برده است و حالا از پس و پیش دیوارهای کاذب ، مثلا به بهانه سبک سازی و ... ، مثل این است که با گوشی معاینه دکترها ( استتوسکوپ !! ) به زندگی عادی ادامه می دهیم و هر صدای معمولی برایمان ناهنجار است ... البته باید هم با این زندگی آپارتمانی بسازد و بسوزد ، حرفهای در و همسایه را شنید و هوس زندگی نقلی و شیک آپارتمانی کرد و حرف ما را نشنید !! حالا فکر کنید آپارتمانی که برای مادر خریده ایم مقابل آپارتمان جدید خودم ، توپ در مقابل بادکنک است !!

 

حالا چرا نیمه شب مهمان ها سر و صدا می کردند ، اول اینکه بانوان جماعت در داخل خانه به جای پاپوشی که در قدیم هم مد بود از دمپائی های پاشنه دار که شیک تر و با برندتر هستند استفاده می کنند و وقتی راه می روند ، انگار دارکوب دارد کف اتاق را نوک می زند !! دوم اینکه صاحبخانه دیده بود که موز ها دارند سیاه می شوند برای همین مهمان های خودمانی را نگهداشته بود و نصف شب برایشان شیرموز درست می کرد !!

 

بعد از این مقدمه چینی مفصل بروم سراغ اصل داستان ، من با گوشی بودم و مادرم به کسی که سقف کاذب را اختراع کرده بود نفرین حواله می کرد و من برای برون رفت از این فضای منفی ، تی وی را روشن کردم !! شبکه نمایش داشت تیتراژ فیلم پخش می کرد ، پرش دار با فونت عتیقه ، معلوم بود یک فیلم قدیمی باید باشد ... وقتی عنوانش را نوشت خوش به حال شدم ؛ « اسپارتاکوس » !! این داستان را چندبار دیده بودم ، شاید آخرین بار زمانی بود که سرباز بودم و تلویزیون سنندج برای شبهای پنجشنبه یک فیلم این چنینی پخش می کرد ، یادش بخیر ... هاملت و شاه لیر و ... را آن زمان دیده بودم .

 

اسپارتاکوس نامی آشنا در تاریخ است و یک نقطه ی پر از نکته های تاثیرگذار از نوع انقلابی که مانند یک مدل مادر می تواند در هر زمانی مطالعه و بررسی شود .

 

برده بودن را ما تجربه نکرده ایم ولی زندگی های اجتماعی با آزادی های کم را شاید همه درک کرده ایم ، آزادی های فردی هر کجا که به دیوار محدودیت های اجتماعی بخورند طعم نهفته ای از برده بودن می دهد ، فرقی نمی کند دیوار محدودیت ها را با افکاری که منافع دیگران را تامین می کند ساخته باشند یا با محدودیت های اعتقادی خوب جویده نشده که باز منافع برخی را تامین بکند و یا خودخواهی های عده ای که خود را تافته ی جدابافته فرض می کنند !! بهرحال دیوار دیوار است و مصالحش زر و زور و تزویر ...

 

فیلم اسپارتاکوس تحلیل یک حرکت است ، عده ای از برده ها که از زیرپا ماندن خسته شده بودند هوس کردند بلند بشوند ولی نمی دانستند که بلند شدن مقدمه ای برای ایستادن است و ایستادن ابزارش با بلند شدن فرق دارد ، به پا خواسته و قیام کردند ، انتقام گرفتند و خون ریختند ، خراب کردند و به پیش تاختند ولی دوباره برگشتند و به تدبیر آنهایی که راه ایستادن را می دانستند بازی را باختند ، کشته شدند و به صلیب کشیده شدند و دوباره رفتند تا از ابتدای بردگی درس آزاد زندگی کردن را دوره بکنند !!

 

داستان اسپارتاکوس یک تراژدی تاریخی است و مدلی برای تمام انقلاب هایی که فکر می کنند بلند شدن و قیام کردن به آزادی و به هدف رسیدن است و سرانجامش نتیجه خیلی از حرکت های خام و نپخته ی تاریخی دیگر ...

 

البته روایت های دیگری از داستان اسپارتاکوس هم هست که برای تحریک کردن مردم برای بلند شدن و قیام ساخته شده است ، در یکی از آنها اسپارتاکوس ، برده فروش معروف را اسیر می کند و چون همه دوست داشتند در انتقام از او شریک باشند ، راهی به ذهنش می رسد و او را در جایی می بندند و سوزنی در کنارش می گذارند و لشکر بردگان قیام کرده که تعدادشان بالای یکصدهزار نفر شده است به صف می آیند و هر کس یک بار سوزن را در بدن برده فروش فرو می کنند ، بر اساس آن داستان برای نفرات آخر دیگر بندی نمانده بود که قابل سوزن فرو کردن باشد !! ولی در روایت چند شب پیش اسپارتاکوس شکست خورده را به صلیب کشانده و کشتند و برده فروش بزرگ زن و همسر اسپارتاکوس را از معرکه فراری داد تا غرور امپراطور را بشکند و نه اینکه نجاتش داده باشد !!

 

یک جای فیلم اسپارتاکوس از برده های آزاد شده ی شهرها که برخلاف خودشان ، زندگی شهری داشتند و سواد و پیشه و ... از تخصص شان می پرسید ، یکی گفت که سرود و شعر خوان است !! و می خواست بر علیه اربابان قیام کرده و جنگاوری آموخته و آنها را بکشد ... اسپارتاکوس به او گفت : جنگ کردن و کشتن و یا کشته شدن را هر کسی می تواند ، او دوست دارد بیشتر بداند و ...

 

هر قیام کوچک و بزرگی می تواند شبیه به حرکت و قیام اسپارتاکوس باشد ، حتی بلند شدن و به صحنه آمدن های عده ای برده ی اجتماعی با هوس مشارکت در شورای مدیریتی جامعه !! کسانی که با نادانی های نهفته ی خود خیلی از  ساختارهای سنتی را تخریب می کنند تا دانایان پشت پرده بدون دردسر به سازه های جدید دسترسی پیدا بکنند !!

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

سلام
سال نومبارک
دارم خودم رو با مادرتون مقایسه میکنم که هی به این آقای شوهر طفلک غر میزنم که حیاطمون کوچیکه یه خونه باحیاط بزرگتر دست وپی کن!!!
اما خب به خوبیش فکر کنیم،همینکه این مادر شما رو داره که به فکرش هستین نعمته این روزا.
انقلاب ما هم به شدت همین اسپارتاکوس انفجار نور بود.
برقرارباشید.
پاسخ:
سلام
حیاط بزرگتر که خوب است ولی آپارتمان بزرگ پیش حیاط کوچک ، باختن است !
البته تمام روایت های اسپارتاکوس را ما در انقلابمان داریم ... خون های زیادی که به انتقام و تسویه حساب ریخته شد ، آدمهای زیادی که بنام آزادی قربانی شدند ، بی سر و پاهایی که به ثروت های میلیاردی رسیدند و ... و این نور هی دارد منفجر می شود !
عید شما هم مبارک
میدونید چیه؟ اگه می تونستم و می شد شما رو دعوت می کردم به کلاس مون تا با این تحلیلی که نوشتید یک درس حسابی به استادِ تازه به دوران رسیده ی خارج رفته ی ما بدهید و دل ما رو خنک کنید..
پاسخ:
شما لطف دارید ...
هر کس حق دارد در زندگی اش تا وقتی عبرت نگرفته است ، تکرار شخصیت های جامعه و تاریخ اش باشد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی