یادداشت های دادو

هزار راه نرفته ...

شنبه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۵، ۰۱:۱۲ ب.ظ

می گویند خدا هزار و یک نام دارد !! بچه که بودیم می گفتیم چرا !؟ البته تعجبی نه از دانستن که از وجود شریف همین عدد 1001 بود ... بعدها که بزرگ شدیم و مثلا معنی برخی اسم ها را دانستیم ، با خود گفتیم بعضی ها که خیلی شبیه هم هستند و می شود از آنها فاکتور گرفت !!


بعدها دیدیم نه هر کدام برای نشان دادن جلوه ای هستند تا ما معرفتمان زیاد بشود و خدا را با همان لفظ جلاله " هو " هم بخوانیم از همه ی اسم ها سرتر است ، چرا که اینهمه اسم نشان دهنده نیازهای ماست و نه بی نیازی های او و ما برای درک کلمه مطلق ، باید هزار راه نرفته را برویم و برای رسیدن به دریا ، هزار و یک گره رودخانه را بگشائیم !!

 

در فرهنگ رایج جامعه ما لفاظی خیلی زیاده از حد است و خاصه که فردی را دوست داشته باشیم و آنوقت با ترفندهای مختلف سعی می کنیم تا برای حفظ او از انواعی از خاکریزها استفاده بکنیم !! در سالهای کمی دورتر که من تازه استخدام شده بودم و متاسفانه قبل از استخدام در کارخانه و پوشیدن لباس کارگری ، مدتی ملبس به لباس کارمندی بودم و از همین اختلاف لباس ها ، چیزهایی می دانستم که در کارخانه هرکسی به آنها دسترسی نداشت و یا ذهنیتی از دانسته های دیگران را نشخوار می کردند !!! برای من سلسله مراتب اداری اصلا بغرج و نابلد نبود !! جایگاه افراد و اینکه برای چه کسی از رفتار چقدر مایه بگذاری کفایت می کند ، از دانش های خاص است و خیلی ها گاه تمام انرزی هایشان را همان در ورودی اداره خرج می کنند و وقتی به مقام بالاتری می رسند فکر می کنند که با چه کسی می خواهند حرف بزنند ، در حالیکه باید ارزش هر میز را دانست !!

 

این مطالب در مورد آداب رفتار طبقه بندی شده در طبقات مختلف ادارات بود و ربطی به ادب در زندگی ندارد و فرد مودب می تواند همان رفتاری که با دربان یک اداره جزء دارد را با ارشدترین رئیس یک دستگاه داشته باشد و مطمئنا ادب بهترین و برنده ترین برگ برنده ی یک فرد است ؛ حتی در مقابل نفهم ترین صاحب میزها و مشاغل !!!!

 

زیاد دور نرویم !! در همان سالهای ابتدای مسئولیتم ، یکی دوبار نامه ی سنگین نوشته بودم !! از آن نامه های اداری که تا سالها در معده ی یک اداره می ماند و هضم نمی شود !! این قبیل نامه ها شاید به جواب نرسند ولی یک بالادست را ارزیابی می کنند و بر اساس آنها می شود براحتی یک مدیر یا رئیس را با آنها محک زد !!!

 

مدیر تولید ما آدم خوبی بود ( روی خوب کمی بایستید !! ) ولی من اصلا از او خوشم نمی آمد !!! بنده خدا شاید 12 سالی است که بازنشسته شده است و همیشه دورادور به من سلام می رساند و من همیشه در جواب سلام آورنده می گویم : " برود به جهنم ... آدم بی لیاقتی ( یک مکث کوتاه ، ضرر نمی کنید !! ) بود !!" ، همیشه هم جواب می شنوم : " آدم خوبی بود ( روی کلمه خوب کمی بایستید !! )" و من می گویم : " نمی خواهم خواستگار بروم برای دخترش و خواهر هم ندارم که بیاید خواستگارش !! برای یک مدیر خوب بودن نشانه ی خوبی است ولی لیاقت مهمتر است !! بی لیاقتی می تواند خوبی را زیر سوال ببرد و خوب بودن نمی تواند مدیریت ناکارآمد را پوشش بدهد !! "

 

در این سالهای بعد از انقلاب خیلی از گزینش ها برای پست های مختلف و گاه حساس بر اساس خوبی و دیانت بوده است ، گزینه هایی که هر کسی با ریا می تواند از خود نشان داده و سالهای سال ادامه بدهد !! ولی برای کارآیی و لیاقت داشتن باید پرونده داشت ، باید خروجی کار داشت ، باید " مرد آن است که لب بندد و بازو بگشاید " !!!

 

خوب بودن را با خنده ملیح در پشت هر تریبونی می توان به خورد مردم داد ولی مدیریت صحیح با آمار درست و نه خودآماری (!) برای اهل فن ملموس و قابل دریافت است !!

 

قدرت داشتن یک نشانه بیشتر نیست !! عالم بودن یک نشانه بیشتر نیست !! خوب بودن و خیراندیش بودن و ... هم هر کدام یک نشانه هستند ... برای خدا بودن باید همه ی نشانه ها را باهم داشت و ایضا برای بنده ی خدا بودن هم !!! خدا در همه ی صفات مطلق است و ما اگر بنده ی خدائیم باید باندازه ای که قادر  هستیم خوب هم باشیم بفکر دانش و عالم بودن هم باشیم و ...

 

می خواستم از اشتغال بنویسم که بحث به بیراه رفت و ...

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

سلام.. مثل بارهای قبل بعد از یک دوره ی فشرده ی کاری، برای استراحت فکر و خوب شدن حالم اومدم اینجا و شروع کردم به خوندن اینهمه نوشته ای که از قبل تر ها نخونده بودم و آخرش میدونید چه حسی دارم؟ اون کلمه ی کارگر که در مورد خودتون نوشتید باعث شد اشکم دربیاد. توضیحش سخته که بگم چرا، ولی با توجه به تعداد آدم های دور و برم که علی رغم رده های بالا و مقامات بالاشون هر روز در چشمم فرو میریزن و بی ارزش میشن، دلم شاد شد که کسی مثل شما فکر میکنه.
و پاراگراف آخرتون برام خیلی معنی داشت، اینکه فکر میکنید برای بنده ی خدا بودن هم باید همه ی نشانه ها رو با هم داشت، یعنی شما مسئولیت پذیرید، یعنی خیلی عزت نفس بالایی دارید، یعنی شاخص تون به جای آدم ها، خداست. من نمیدونم یه روز میتونم چنین آدمی بشم یا نه.. این نوشته تونو خیلی دوست داشتم.
پاسخ:
سلام
شما لطف دارید ، اینها بیشتر از آنکه نوشته باشند خط خطی های یک ذهن مشوش هستند !
چشم های زیادی به ما نگاه می کنند ولی ما غالبا دیده نمی شویم ، گوشهای زیادی در اطراف ما هستند ولی خیلی اوقات ما شنیده نمی شویم ، درک های زیادی که ما را نمی فهمند و ... با این حال من خیلی خوشبختم که انگشت شمار دوستانی دارم که وقتی نگاه می کنند ، می بینند ! وقتی گوش می دهند ، می شنوند ! و مهمتر اینکه می فهمند ...
  • همطاف یلنیز
  • سلام سلام
    از این بیت خوشمان آمد جستم و دیدم غزلی از قاآنی ست

    عاشق آن نیست که هرلحظه زند لاف محبت

    مرد آنست که لب بندد و بازو بگشاید

    و

    با مصرع اول معنای عشقولانه ای یافت ها، چیزی متفاوت از بازوی کار


    پاسخ:
    علیک علیک

    البته عاشق در مصراع اول با لاف محبت تکلیفش صفر شد و در مصراع دوم مرد است و ادعایش !!
    در میان شاعران قدیم خاقانی واقع بین ترین بود ، روی عشقولانه هایش نباید حساب کرد !
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی