صبح جمعه با ما
صبح برفی روز جمعه است ، امروز را حضرات روز کاری اعلام کرده اند و صدالبته خودشان هنوز از خواب بیدار نشده اند ... سه ماهه آخر سال که می شود ، فصل رونق کار کارخانه هاست و این یعنی هنوز این کشور دارد با صنعت و مدیریت مریض به پیش می تازد !!
دو روز است که آسمان ابری و ابرهایش برفزا هستند !! آخرهای زمستان است و هر چه در چنته دارد رو می کند ... به جز وزیر نیرو که همیشه گزینه ی بارش کم روی میزش هست و هیچگاه از آسمان راضی نیست (!!) خبرهای دیگر نشان دهنده ی باران و برف و سیل و آب گرفتگی ها و سیل و ... است !! مدیریت آبهای سطحی ، از همان روزهای نوجوانی که من سِنم برای روزنامه خواندن قد می داد ، در این کشور معضل بود و هست و شاید هم همچنان باشد !!
بارش های این دو روز هوا را بشدت سرد کرده است و در کنار خود مناظر زیبایی خلق کرده است ، ترس از بازگشت سرماخوردگی باعث شده است که برای تماشا و احیانا گرفتن عکس توقف بیش از چند ثانیه نداشته باشم ولی حظ شخصی همچنان پابرجاست !!
صبح سرویس کارخانه نیامد و نیم ساعتی توی سرمای صبح ایستادم تا ببینم اشکال کار از کجاست !؟ واقعیت این است که این روزها کسی نیست که جوابگو باشد !! معلوم نبود که روز کاری شدن جمعه را به همه ی سرویس ها خبر داده اند یا فقط به هر کدام از راننده ها که دیده اند گفته اند !! شاید هم بصورت رندوم چند ماشین را استراحت داده اند تا مردم از جیب خودشان بیایند و صرفه جویی کرده باشند !!!
مانند تخته ای که توی رودخانه افتاده باشد ... گاه سریع و گاه آرام می رویم ، گاه از آبشاری سرنگون شده و گاه پشت سنگی می مانیم !! و چقدر فیلسوفانه هر قدممان را تفسیر می کنیم و برای هر مرحله ای که رد می کنیم برای خودمان به به و چه چه نثار می کنیم !! و با چه غروری برای فرداهایی که خواهند آمد و غالبا با آنچه در خیال ماست همخوانی ندارند (!) برنامه ریزی می کنیم
