یادداشت های دادو

خرده تولیدات ...

سه شنبه, ۱۲ بهمن ۱۳۹۵، ۰۴:۱۴ ب.ظ

زندگیست دیگر ،

زمانی که کودکیم ، دنبال سایه مان می دویم

وقتی پیر شدیم ، سایه مان را دنبال خودمان می کشیم !!

 

چند روزی است که احساس می کنم آرامش نسبتا خوبی دارم ، البته این ربطی به شلوغ بودن بیش از حد سرم ندارد ... این مشغله ها و سر شلوغی ها ، به این زودی ها دست بردار نیستند و انگار به دُمِ سرنوشتم سنجاق شده اند !!

 

هر از گاهی یک اصطلاح و تعبیر تازه اختراع می کنم و همین ها نشان می دهد که اوضاع آرامشم خوب است ، وقتی آرامش نداشته باشم ، با کلمات نمی توانم خوب بازی بکنم و شاید هم این کلمات باشند که مرا بازی بدهند !!

 

دیروز یکی از مدیران ارشد را برده بودم تا بهمراه من دیداری از یکی از قسمت های کارخانه داشته باشد !! البته ذکر فرمودند که یکبار رفته اند و من گفتم : " صد بار هم بروید به پای یکبار با من رفتن نمی رسد !! با من اگر بروید احتمالا برایتان ذخیره آخرت حساب بشود ! " دلیل این بازدید مشکلی بود که در آنجا وجود داشت و کارشناسان " نه خبره " را مستاصل کرده بود !! سر و ته سیستم را نشانش دادم و وقتی به ریز و درشت اشکالات واقف شد ، گفتم : " وقتی دست ات را جلوی دهانت بگیری ، چه می شود !؟ " گفت : " نمی توانم نفس بکشم !! " گفتم : " نه ... خفه می شوید !! " با تعجب نگاهم می کرد ... گفتم : " اگر اینطوری به مسئله نگاه بکنید ، زودتر بفکر چاره می افتید تا آن نگاه دیگر !! "

 

چند تا همکار هم داریم که بیست سال مفت خوردند و خوابیده اند و روکش طلائی لیسانس شان را اگر برداریم ، در زیر آن پوسته ، بجز مشتی ادعاهای پوسیده چیزی ندارند !! همان مدیر ارشدی که ذکرش رفت ؛ چند بار گفت که نمی دانم فلانی ها به چه دردی می خورند !؟ گفتم : " با اجازه بگویم که آنها مصداق " کاسیب ائوینین مبلی " هستند !! ( مبل خانه ی آدمهای بی بضاعت !! ) ، بعضی ها مبل می خرند ( با هزار خون جگر !! ) و می آورند خانه ، خودشان روی زمین می نشینند و می خورند و می خوابند و روی آنها ملحفه می کشند تا تمیز و تازه بمانند که احیانا اگر مهمان خاصی آمد بداند که اینها هم مبل دارند !!! این مهندسین ما هم نمونه ای از آن مبل ها هستند ... سالهای سال بدون استفاده و زیر ملحفه مانده اند و صرفا برای با کلاس نشان دادن کارخانه در زمان ممیزی کاربرد دارند والا کارگر صفر از اینها بهره ورتر و پربازده تر می باشد !! "

 

چند تایی هم بود که فعلا یادم رفته است ولی حس می کنم که لازم بود در موردشان چیزی بنویسم ... چرا ما یادداشت نمی کنیم !؟!؟!؟

 

  • دا دو

نظرات  (۴)

دادو غیبت کردن و پست سر عده ای حرف زدن نشان از ارامش شماست
پاسخ:
تعریف کردن ماجرا با غیبت کردن فرق دارد ...
سلام دادو جان گوشتان بدهکار خرده فرمایشات بعضی که فقط میتوانند ایراد بگیرند ، نباشد بعضی دین را به میل خود تفسیر میکنند و متاسفانه دانسته ها وبرداشتهای سطحی خود را طور دیگری به دیگران القا میکنند ، خرید را مباح ، فروش را ربا ، راه رقتن را خطا ، نگاه کردن را گناه ، صحبت کردن را غیبت و....خلاصه کاش لااقل راه حلی برای بودن درمتن ودر عین حال تبری از خطاها ارائه می فرمودند...چون باینطور که ایشان حکم صادر فرموده ونظر داده انداحتمالاً  کنج بیابانی عزلت گزیدن و با هیچ چنبنده ای مراوده نداشتن ، تنها راه است !!
پاسخ:
سلام بر ابوذر وبلاگ
 
اسلام را همین مفسران کشکی به اینجا رسانده اند !!
سلام بر جناب دادو

مشغله کلاً چیز خوبیه!
باعث میشه آدم از دست افکار مزاحم و آزار دهنده کمی خلاص بشه ...

بقول همسرم: بعضیا تو اداره نقش ِ " پٌر خور ِ کم دو"  رو دارن !
اولین بار که این اصطلاح رو ازش شنیدم یادمه بلند بلند خندیدم و گفتم این یعنی چی؟؟؟
گفت یعنی خیلی میخورن ولی تلاشی نمیکنن، یعنی همه کاره ی هیچ کاره، یعنی دکور !!

 
پاسخ:
سلام

یک وقتی هست ما سرمان را به فعالیت های دلخواه و مثبت مشغول می کنیم !! یک وقتی هم هست که مشغولیت های ناخواسته و غالبا از نوع دردسر ما را مشغول می کنند...
 
متاسفانه در ادارات و کارخانه های دولتی این قبیل مفاسد زیاد هستند !!
سلام مجدد

خواستم بگم خیلی وقته عکس غذا نذاشتین، بعد گفتم منو سنه نَه تو کار مردم فضولی کنم؟!!!!!

پاسخ:
سلام
شاید هم خیلی وقته غذا نخورده ایم !؟!؟!؟!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی