یادداشت های دادو

فعلا خدا را داریم ...

دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۱:۲۰ ق.ظ

وقتی چترت خداست ،

بگذار ابر سرنوشت هرچقدر می خواهد ببارد ...

 

واقعا کسانی که دل شان به امورات این روزگار خوش است و پناهگاه معنوی خاصی ندارند ، وقتی بی پناهتر از همیشه می شوند ، چکار می کنند !!؟

 

نم یخواهم بگویم که انسان باید پناهگاهی داشته باشد تا دم به ساعت برود آنجا و کار و زندگی اش پناه بردن به آنجا باشد ولی بعد از کلی دوندگی و ایستادن جلوی دیوار حاشای از ما بزرگتران ( و نه الزاماً از ما بهتران !! ) ، یک مرجع و گزینه ای باید باشد تا امور را از آنجا به بعد به آن حواله کرد ؛ حالا معنوی باشد بهتر است !! والا ...

 

دیروز رفته بودم به یک جلسه با از ما بزرگترها ... چون به کسی که بزرگتر از خودم باشد اعتقادی ندارم (!) برای همین هیچگاه مایل به چنین نشست هایی نیستم ، مگر اینکه به زور ببرند !! البته نه زور سرنیزه ، بلکه سر زبان !! گاه در زندگی و در معاشرت های روزمره یک حساب های اعتباری برای افراد مختلف باز می کنیم و پس اندازشان آنقدر می شود که بتوانند رو بزنند و ما را از رو ببرند !!

 

جایی که رفته بودیم همان بالاترین جایی بود که دستمان می رسید !! یعنی گفته بودند : " می دانیم حق باش شماست ولی حقتان را نمی دهیم !! بروید هر کجا که دستتان می رسد ، شکایت بکنید !! " ، ما هم رفتیم ، نه به امید اینکه فرجی حاصل بشود ؛ بلکه به این دلیل که کسی ادعا نکند که طناب مان را کسی تکان نداد والا در دادگری و عدالت ما شکی نیست !!!


می گویند انوشیروان برای اینکه رعایای خرده پا ، اگر امکان رد شد از رشوه دربان را نیافتند (!) و بتوانند صدایشان را به او برسانند (!!) طنابی در میان شهر آویخته بود و با تکان دادن آن زنگی در کاخ بصدا می آمد و می فهمید مظلومی آن پائین کارش دارد (!!!) ( ناگفته نماند که من به واقعیت های چنگیزی بیشتر اعتقاد دارم تا به افسانه های انوشیروانی !!! )

 

خلاصه طناب را دیروز تکاندیم و رفتیم ... از قرار معلوم حلسه خصوصی ما حالت نشست به خود گرفت و دست اندرکارانی که سالها در خواب بودند ، آمده بودند تا بعنوان سرعتگیر عمل نمایند !!! به شخصه در مسایل کار و کارگری ، من بی عرضگی وزارت کار را همیشه ذکر کرده ام ، چرا که اگر وزارت کار بی عرضه نباشد تولیت کار و امور کارگر ، دست هر بی سر و پایی نمی افتد !!؟؟!!

 

از ما گلایه بود و از آنها اظهار عجز و ناتوانی (!!) یک جایی هم فرمودند که مدیریت قبلی شما بی لیاقت تشریف داشت و ... !!! منهم که شور برداشته بود و گفتم : " من بیست و یک سال است که در این کارخانه سابقه دارم و حداقل ده فقره مدیرعامل دیده ام ؛ هر کسی آمده است ، مدیر قبل از خود را بی لیاقت خوانده است ... جای شکر دارد که در انتخاب مدیران ارشد ، ما نقشی نداریم !!! "

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

سلام دادویی
 کم فرصت میکنم بیام سر بزنما ولی گهگاهی مییام و میرما....
حتما برا بیمه بوده ؟؟
پاسخ:
سلام
بعله ... برای مشکلاتی که کارفرمایان بی لیاقت برای کارگاههای خود درست می کنند و این وسط کارگران را دچار مشکل می کنند رفته بودیم !!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی