یادداشت های دادو

کافه الف

دوشنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۵، ۰۹:۲۵ ق.ظ


 

آخرین برنامه ی دیشب ما سر زدن به دوستانی بود که در کافه تازه تاسیس دوستانشان بودند ؛ " کافه الف " !! یک ساعتی آنجا بودیم و چند فقره هم عکس گرفتیم ، دکوراسیون زیبا و متفاوتی داشت ، مخصوصا این کتابها که به دیوار زده شده بودند و ذهن مرا درگیر خود کرده بودند !! شما با دیدن آنها به چه چیزی فکر می کنید !؟

 

مسیرش زیاد توی مسیرهای عمومی ما نیست ولی اگر دوام داشته باشند ؛ که ایشالا چنین بادا ، هر از گاهی می شود به آنجا سر زد ؛ البته اگر بتوانم با دود سیگار آنجا کنار بیایم !! امروز صبح لباس هایم بوی سیگار می داد ، دیشب هم وقتی خانه رسیدم ، مادرم سوال کرد کجا رفته بودی !؟ لابد بوی سیگار عامل این سوالش بود !؟!؟

 

بعد از مدتها که فرهنگ مردم دو قدم پیشرفت داشته و سیگار از محل های عمومی طرد شده است ، رفتن به چنین محل هایی و استنشاق چنین بوهایی ، حس بدی به آدم می دهد ، انگار یکی دارد از بیت المال دزدی می کند !!!

 

  • دا دو

نظرات  (۵)

  • رامین رزاقی
  • زیبا بود
    پاسخ:
    سلام
    زیبا می بینید ...
  • همطاف یلنیز
  • سلام سلام
    ابتدا کتابها رو ندیدم، یعنی دیدم ولی متوجه کتاب بودنشان نشدم!
    پس از گفتن شما، عکس رو بزرگ کردم. انگار کتاب دعا هستند یا دفترچه های یادداشت روزانه دوران قدیم ^_^

    پاسخ:
    سلام
    احیانا اگر کتابهای معمولی و روزمره باشند ، چه نظری به این دکور خواهید داشت ؟
    عزتتان مستدام
    از نظر بصری دکور جالب  و تقریبا نویی است . اما نمی دانم چرا احساس خوبی بهش ندارم .
    پاسخ:
    سلام
    دقیقا منهم با دیدن این دکور با تشبیهات نامانوسی درگیر هستم !!
  • همطاف یلنیز
  • سلامی مجدد.
    یه فیلم سینمایی خارجی بود که کتابخوانی جرم بود و  گروه آتش نشانشان می رفتند سراغ کتابخانه ها و آنجا رو آتش می زدند و ...
    نمی دانم چرا این دیوار آن فیلم و فضای جرم بودن مطالعه و داشتن کتاب رو برایم تداعی کرد!
    پاسخ:
    سلام
    جمله حکیمانه ای که با دیدن این دکور بر زبانم جاری شد این بود : وقتی کتاب دکور شود ، معلوم است وضع فرهنگ چطور شود !!
    سلام

    ای بابا کتابها رو چرا به صلیب کشیدن؟!
    مثلاً ترویج فرهنگ  مطالعه؟!

    منم حس خوبی ندارم به این دکور ...
    حس میکنم کتابها دارن درد میکشن!
    پاسخ:
    سلام

    من جوانتر که بودم کتاب " منم تیمور جهانگشا " را خوانده بودم ... بعد از ظهور داعش ها و داستان سر بریدن آنها همیشه یاد تیمور می افتادم و اینکه در خیلی از شهرها بعد از تصرف شهر ، مردم را سر یم برید و از سر مخالفانش برج می ساخت !!!!
    وقتی به این دکور نگاه می کنم ، یاد برج های تیمورساز می شوم !!!!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی