یادداشت های دادو

تفاوت ها ...

يكشنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۹ ق.ظ

توجه به ظاهر باعث می شود تا بسیاری از تفاوت ها را احساس نکنیم ولی وقتی به هر چیزی به عنوان چیز یا شخص متفاوت نگاه بکنیم ؛ می توانیم همان مشترکات را نیز بصورت مجزا دریافت بکنیم ...

 

چه فرقی می کند !؟!؟ دستتان درد نکند !! ذهن ما از نگاه درهم و فله ای به نگاه نگاه کن و سوا کن (!)‌ تغییر روش داده و با همان موتور و همان ظرفیت و همان مکانیسم طوری دیگر می بیند و طوری دیگر پردازش می کند ... تغییر دیدگاهها به همین راحتی هست !!

 

دیشب رفته بودم آپارتمان تا ببینم اوضاع از چه قرار است ، حداقل این سر زدن ها یک مزیت دارد و آن اینکه گاهی در را برای همسایه ها باز می کنم !! نمی دانم اشکال از آیفون است و یا آیفون زن (!)‌ من همیشه برای بچه های طبقه سوم در باز می کنم ، شاید هم آنها عادت کرده اند زیرزمین طبقه اول حساب بکنند و طبقه ی ما را با طبقه ی خودشان اشتباه می گیرند !!!!!

 

بعد از آن باتفاق بانو رفتیم فست خونمان را تقویت بکنیم ... خیلی وقت است که دل و دماغ فست و فودی ام را گچ گرفته اند !! قرارمان جلوی فست و فودی « لیمون » بود !! از آپارتمان پیاده تا آنجا رفتم تا ببینم چقدر طول می کشد !؟ دقیقا ۲۰ دقیقه شد ؛‌ البته طبق معمول به یک نفر آدرس دادم !!

 

لیمون بسته بود ؛‌ شاید فست فودی ها یک روز تعطیل برای خودشان دارند ... تا دیروز به چنین موردی برخورد نکرده بودم ؛‌ مخصوصا در چنین مسیر پرتردد و فست و فود طلبی نباید تعطیلی در نظر گرفته می شد !! کمی پائین تر رفتیم ، « 2000 پیتزا » یا همان پیتزا ۲۰۰۰ خودمان آنجا بود ... بعد از آخرین نقل و انتقال به آنجا نرفته بودم !! سابقه ها چقدر الکی بوجود می آیند !؟‌شاید بیش از ۳۰ سال از آشنایی من با این ساندویچی و فست و فودی می گذرد ... ا زهمان سالهای ابتدایی که موقع خوردن ساندویچ ؛‌ تماشای بیرون (‌مخصوصا آنطرف خیابان !!‌)  بیشتر می چسبید تا حالا که تا خرخره شیک شده اند و چیزهای عجیب و غریب برای مشتریان سرو می کنند !!

 

سفارش ما ساندویچ (‌البته مرغویچ ! ) زینگر بود !! یک استایل بسیار زیبا و تماشایی برای ذائقه های خوش خوراک و صدالبته متبحر در کار با کارد و چنگال ؛ یک جورایی به کشتی فرنگی شباهت داشت خوردن این ساندویچ !!!

 

 

===

 

شب که به خانه رسیدم ، هوای داخل آپارتمان سرد بود ... مادرم می گفت :‌ پکیچ بازی درآورده و رفته بود کنار بخاری خوابیده بود !! از همان جا قید رفته به کارخانه را زدم و درباره کارهایی که می توانستم پیش ببرم فکر کردم ... کارهای من حداقل چند روز تعطیلی پشت سر هم می خواهند و با یک روز حل نمی شوند ... خواب در اتاق نیمه سرد نزدیکترین دلخوشی موجود بود و برای همین خوابیدم !! من زیاد سرمایی نیستم و برای خوابیدن اتاق سرد را بیشتر ترجیح می دهم !!

 

ساعت ۱ بود و در سرازیری خواب که موبایلم زنگ خورد و تا گوشی را جواب بدهم ذهنم هزار تا جا رفت ؛‌آنهم خواب آلود ... انگار تریلی در سرازیری ترمز زده باشد !! کم مانده بود منهم قیچی بکنم !! خوشبختانه اشتباه بود ... اشتباه بودن تلفن در این ساعت دلپذیرتر است تا شنیدن یک خبر (!)‌اخبار این ساعت مطمئنا خوشآیند نخواهند بود !!

 

صبح باتفاق مادر داشتیم صبحانه می خوردیم ... اینهم یک اتفاق نادر بحساب می آید !! اولا من اهل نشستن و صبحانه خوردن نیستم و در ثانیه روی اوپن و در حال راه رفتن را بیشتر دوست دارم ... برای صبحانه تخم مرغ آب پز داشتیم ؛ حالا چرا گفتم :‌ تخم مرغ !؟ برمی گردد به همان سطر اول نوشته ؛ تخم اردک داشتیم !!! یکی از دوستان مادر برایش چند تا تخم مرغ اردک داده بود ،‌ ظاهرا هیچ فرقی نداشت الا اینکه کمی دراز و باریک بنظر می آمد ؛ البته بعد از شنیدن اینکه تخم اردک هستند ...

 

موقع پوست گیری دیدم که کمی زیادتر از آنچه فکر می کردم فرق دارد ،‌ مادرم داشت به حرفهایی فلسفی من درباره فرق تخم مرغ و تخم اردک می خندید !! مثلا من می گفتم :‌ « حالا می فهمم چرا جمعیت مرغ از اردک زیاد است !! نصف جوجه هایی که برای شکستن این تخم و بیرون آمدن تلاش بکنند تلف می شوند !!! » و یا اینکه «‌ جوجه ای که بتواند این تخم را بشکند ، باید هم بتواند پرواز بکند !! » و از این جستارهای زیست محیطی ...

 

پنجره های آپارتمان مان دوجداره هستند !! ولی یک نسیم ملایمی از بین آنها می آید که از پنجره های خانه ی قدیمی مان که چوبی بودند ،‌ نمی آمد !!! امروز مانند سالهای قدیم جلوی پنجره ی دوجداره ی اتاق مادرم را با پارچه گرفتم ؛ با چه مشقتی !!

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

*پسرم کوچیک بود از طرف مهد کودک برده بودنش موزه جانور شناسی، بعد که برگشت گفتم خوب پسرم، خوش گذشت؟ بگو ببینم چی ها دیدی؟ کلی با شور و هیجان گفت: همممممه چی بود مامان .. تخم مرغ دایناسور هم بود !!!!!!!! استخونش(اسکلت) هم بود !!!!!


*پسر من عاشق زینگر های مک دونالده، میگه انگار مرغ رو پیچیدن تو پتو !!!!

*چقدر بخش صبحانه و مکالمات مادر فرزندی رو دوست داشتم ...
خدا این موقعیت ها رو زیاد کنه انشاالله...
پاسخ:
سلام
سلامت باشید ...
البته ما یومورتا می گیم و بخش جانورشناسی مان با مرغ فعال نیست و هر حیوانی یومورتای خودش را دارد !! غاز یومورتاسی ، اردک یومورتاسی ، دایناسور یومورتاسی و .... !!!
البته بکار بردن یومورتای خالی نشان دهنده یومورتای مرغ است !!!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی