یادداشت های دادو

هوای آلوده...

پنجشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۵، ۰۵:۲۰ ب.ظ

این روزها آلودگی هوا آنقدر شده است که تنفس را خوشآیند نمی کند ، کم کم به مرز دو هفته رسیده ایم و این بار هر جای اخبار سراسری که فرصتی پیدا می کنند اشاره ای به هوای آلوده تبریز دارند ...

 

ابرهای عقیمی که بالای سرمان ایستاده اند ، بیشتر شبیه بلای آسمانی هستند تا پیام آوران باران و برف !! با کم شدن ارتفاع ابرها آلودگی ها یتولید شده در شهر به سطح زمین عقب رانده شده و آتودگی را محسوس می کنند ...

 

چند روز پیش یک کمپینی راه انداخته بودند با عنوان عدم استفاده از ماشین !! ولی فرق زیادی نکرد و شاید آن عده که کمتر از ماشین استفاده می کردند ( بدلیل ترافیک بالای خیابان ها ! ) ماشین هایشان را بیرون آورده بودند تا آنها هم از حضور خیابانی خود حظی برده باشند !!

 

دیشب وقتی از کارخانه به خانه برمی گشتم ( بخوانید به آپارتمان می رفتم ! ) متوجه شدم که اعیان نشینهای تبریز که قسمت های مرتفع تر می باشند ، سهم شان از آلودگی بیشتر از قسمت های کم ارتفاع تر شهر می باشد !! آنها که سطح شان را بالاتر انتخاب می کنند باید مواظب این قبیل روزها هم باشند (!!)

 

به آپارتان سر زدم و عجیب سرد بود ، بخاری گازی هم کاری از دست اش برنمی آمد ... با اینکه شعله اش در بالاترین حد بود و از قسمت آبدان ( جایی که می شود آب ریخت تا هوای خانه زیاد خشک نشود !! ) می شد بخار آب را دید ( مانند اینکه یکی در کوچه نفس اش را هوو کرده باشد !! ) و این یعنی دمای ساختمان به طرف صفر میل می کرد !!

 

کمی بعد با دوستم که خانه شان آن نزدیکی هاست تماس گرفتم و بدلیل آلودگی و سرمای بیرون قرار شد به خانه ی آنها برویم !! کمی خرت و پرت گرفته و رفتیم آنجا و بعد یکی دیگر از دوستان تماس گرفت و آنها را هم دعوت کردیم !! و خیلی ساده و خودمانی یک دورهمی برقرار شد ...

 

باریش ، پسر دوستم که از معروفترین چهره های این وبلاگ است ، با دیدن ما انرژی اش چند برابر شده و تقریبا تا ساعت 12 شب با هم بازی کرده و انواعی از شلوغی ها را پیاده کردیم !! در روزگار ما آنقدر بچه در اطرافمان بود که فرصت سر خاراندن نداشتیم و حالا بچهها غالبا تنها هستند و همبازی شان پدر و مادر !! برخی شیطنت ها را باید با غریبه کرد ...

 

 

 

  • دا دو

نظرات  (۵)

آدم هایی که با بچه ها بازی می کنند، آدم های باارزشی اند.. حتی به نظر من آدم های قابل اعتمادی اند، تا اون جا که یکی از ملاک های مهم من برای اینکه بفهمم آدمی به درد یه رابطه ی نزدیک و دوستانه می خوره یا نه، اینه که تا چه حد درک کردن و دوست داشتنِ بچه ها براش مهمه..
پاسخ:
سلام
نمی دانم ادامه تعریف هایتان در من هستند یا نه ، ولی ارتباط تنگاتنگی می توانم با بچه ها داشته باشم و آن را یکی از بهترین کلیدهای موفقیت و خوشبختی ام می دانم ...
دقیقاً همینه.. کلید خوشبختی و موفقیت! من خیلی هارو می شناسم که به این حرف ها می خندند. خیلی خوشحالم که آدمی مثل شما رو می شناسم..
پاسخ:
آنهایی که به واقعیت ها می خندند خیلی راحت چشم از حقیقت ها می بندند !!
ای جانم به این باریش خان کوچولو که تو کامیونش جا شده !!
خدا ببخشه به پدر و مادرش ...

هوای آلوده استنشاق میکنیم، غذا و سبزیجات آلوده میخوریم، حرفهای آلوده میشنویم، صحنه های آلوده میبینیم، اونوقت انتظار معجزه هم داریم!!

من ارتباطم با بچه ها خوب نیست! عالیه ...
طوریکه حتی بچه های فامیل ِ هفت پشت دورتر، منو خاله نگین صدا میزنن ..
من مطمئنم وقتی نوه دار بشم انشاالله، بیشتر خونه ما خواهد بود تا خونه خودشون!!!
پاسخ:
ایشالا خیلی زود نوه دار بشوید و لذت نوه داری را مزمه بکنید ...
باریش پشت کامیونش نشسته بود و می گفت که من میو هستم !!‌عکس اش را گرفته و نشان داده ام و می پرسم این عکس کیه ؟ می گه عکس میو !!!
سلام مجدد

آقا بد نبود کنار این عکسها یه بیفور و اَفتر مینوشتین خوب !!!
من فکر کردم دو تا ظرف خوراکی جداگانه ست !!!

پنیر پیتزاها رو برنجک دیدم!!! فلفل قرمزها رو دونه انار دیدم!!!! و سوسیس ها رو حاجی بادام!!!!!!
تازه عینک هم داشتم!!!
روحم شاد یادم گرامی!!!
پاسخ:
سلام

با این تواصیف کا ر از فلش و راهنما و آفتر و بیفور گذشته است و باید « ام آر آی » عکس ها را بگذارم !!
دلتان شاد !!
ببحشید ولی بازم منم!

حرف از هوای آلوده شد
بچه های من عاشق زندگی کردن در پایتخت هستن
هر وقت پیش میاد و سفری به تهران میکنیم التماس میکنن که: بیا رضایت بده که بیاییم تهران زندگی  کنیم

اما من میگم وقتی بقول شاعر: هر دم از عمر میرود نفسی، چرا این نفس رو در هوای پاک نکشیم و هوای آلوده استنشاق کنیم؟
بد میگم؟

پاسخ:
خیلی خوشحالیم از علیک مجدد

من با فرزندان شما همسن هستم و دقیقا مثل آنها فکر می کنم و عشق زندگی در تهران را دارم ... یعنی نگه داشته ام بعد از بازنشستگی بروم تهران زندگی بکنم !!! هوای آلوده و ترافیک در برابر مزیت های دیگر پایتخت ْ‌آنهم در کشوری مثل ایران که تمرکز پایتختی دارد ، بچشم نمی آید !!! هر چقدر جنس مرغوبتر باشد لفافه و کاچوی زیادی دورش می پیچند و بقول ما تبریزی ها « جواهیر جندا آراسیندا اولار !!‌» جواهرات را توی پارچه کهنه مخفی می گذارند تا کمتر توی چشم بزند !!! و یا بقول شاعر بزرگ ترکی گوی « گیزلین خزینه لر هامی ویرانه لیقدادی !!‌ »
 
ضمنا در شمال تهران در فرحزاد و درکه و دربند و پارک جمشیدیه و ... آنقدر هوای تمیز هست که اکسیژنش را در هیچ جای دیگر نمی توان سراغ گرفت !!

نه ... بد می گم !؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی