یادداشت های دادو

طوفانِ روزگار

چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۲۷ ب.ظ

روزگار است ، نخواهی در امتحاناتش شرکت بکنی ... یک راهی پیدا می کند !! آن وقت مثل برخی معلم های عقده ای که ما داشتیم و ایشالا امروزه روز منقرض شده باشند ، تمام هم و غم اش از امتحان گرفتن برای انداختن شاگرد باشد ، چپ و راست امتحان گیرپیچ دار می گیرد ...

 

نه اینکه روزگار هم عقده ای باشد ، بدلیل اینکه حوصله ی ما و روزگار و ایضا عمرمان با هم نمی خواند ، فکر می کنیم که روزگار خیلی نانجیب تشریف دارد !! وگرنه صبورتر و بیخیال تر از روزگار ، خود روزگار است !! و هر خوشی و بدی که به ما می رسد از بازگشت اعمال خودمان می باشد !!

 

همین روزگاری هم که امروز داریم و نمی دانیم از دستِ چه کسی به چه کسی شکایت کنیم ، بازگشت برخی از اعمال مخرب و خودخواهانه و ناشکر بودن به نعمت هایی ست که در دست داشتیم و حالا به نبودنشان شاکی شده ایم !! هر کسی از زاویه ای به مشکلات نگاه می کند و برای همین نظرات مختلف و متفاوتی وجود خواهد داشت ...

 

انسان ها در طول زندگی فرصت های بسیار زیادی بدست می آورند و آنها را پای برخی برنامه های دور و دراز و یا دلخوشی های نزدیک می سوزانند و در این گذرِ عمر ، خواه ناخواه ، اندوخته های زیادی هم کسب می کنند ، اندوخته هایی که آنها را سنگین می کند ، شاید خودشان زیاد در جریان نباشند و ندانند که این سنگینی کارهای خوب است که موجب می شود روزگار آنها را ریشه کن نکرده و جابجا نکند ...

 

برخی از اعمال هستند که باعث می شوند قسمتی از این رفتارهای خوب و پسندیده تخریب شده و از بین بروند و متاسفانه ما غالبا آنها را مهم می دانیم ؛ مانند غرور ، مانند طمع ، مانند هوی و هوس و ... ولی مسایل بسیار مهم تری هم هستند که غالبا به آن بی اعتنا هستیم و دلیل آن این است که نتیجه ی آن رفتارها را نمی توانیم ببینیم و یا در درخشش بی فایده نتایج عادی انها خودمان را گم می کنیم و توجه ضرری که به ما می رسد نمی شویم !! قدرنشناسی ، اجحاف حقوق دیگران و ... ، این رفتارهای خطرناک شاید در ظاهر مفید هم بنظر برسند ولی اثر تخریبی زیادی دارند و آن اینکه اساس سنگین تر شدن را مختل می کنند ، ما در ظاهر صاحب مقام می شویم ، پول بدست می آوریم ، اعتبار اجتماعی کسب می کنیم و با این مسایل خوش می شویم و غافل می شویم از اینکه نه تنها امکان سنگین تر شدن را از دست داده ایم بلکه با رفتارهای روزمره ی سبکتر هم می شویم و ناگهان باد روزگار ما را بلند کرده و با خود می برد ، اعتبارمان هیچ می شود و اندوخته هایمان از ما جدا می ماند ؛ اندوخته هایی که ظاهر ما را شیک کرده بود ولی ذره ای سنگینی و وقار به ما نداده بود !!

 

مطمئنا باد برای ریشه کن کردن درختان نمی وزد ، و اگر درخت پوسیده و خشک شده ای در مقابل حرکت آن نتواند مقاومت بکند و از ریشه در بیاید نباید تقصیر را گردن باد بیاندازد ... بهتر است کمی به عقب برگشته و ببیند چه عواملی در خشک شدن و پوسیدنش دخیل بودند ...

 

روابط بین انسان ها نیز تابعی از همین جریان هاست ، رابطه ها شکل گرفته و بار دوستی را سنگین و سنگین تر می کند ، صمیمیت پیش می آید ، سابقه ی دوستی بالا می رود ولی نباید به این پیشرفت ها دلخوش بود ، باید مسایلی که ظاهر آن را از بیرون مخدوش می کند را بشناسیم و جلویشان را بگیریم و همچنین رفتارهای درونی که باعث خواهند شد تا جریان پیشرفت به پسرفت تبدیل بشود را شناسایی و متوقف بکنیم ، شاید روزی در اوج توهم دوستی (!) ببینیم که بادی آمد و همه چیز را با خود برد ؛ آنهم در میان چشم های بهت زده ی ما که چنین روزی را به خواب هم نمی دیدیم !!

 

===

 

امروز صبح برایم اس ام اس قرآنی آمد ... هر روز یک آیه !! باندازه کافی شنگول و امیدوارم کرد و گاه زندگی داشتن بهانه ی گرم است در دل دی ماه سرد !!

 

===

 

دیروز رفتم والیبال ؛  نامردها نیامده بودند و مجبور شدیم سه به سه بازی بکنیم و بعد از چند هفته تعطیلی والیبال ، خیلی خسته شده بودم ...

 

قبل از بازی داشتم فوتبال پیرمردها را نگاه می کردم ... تایم قبل از ما ، یک جمعی برای فوتبال می آیند که فکر کنم جوانترین فردشان بالای 60 سال داشته باشد !! ذره ای کم کاری هم در کارشان نبود و آن مقدار دویدن مختصر را هم با جدیت تمام عمل می کردند .... مسئول سالن می گفت که اینها بیش از 40 سال است که باهم بازی می کنند !!

 

تماشای بازی آنها از والیبال خودمان بیشتر چسبید !! 

 

  • دا دو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی