یادداشت های دادو

طایفه پیشه وران (قسمت اول)

جمعه, ۱۰ دی ۱۳۹۵، ۰۶:۵۳ ب.ظ

آخر هفته ی گذشته سرم خیلی شلوغ بود و دسترسی ام به اینترنت در حد موبایلی بود ، برای اینکه برای گذاشتن پسن که غالبا طولانی هستند ، با موبایل مشکل پیدا می کنم برای همین فعالیتم در حد زیرزمینی می شود !!!

 

پنجشنبه ای که گذشت ، کمی به بدو بدو گذشت و دلخوری و ناراحتی اش تا امروز پابرجا بود ... اول از همه باید برای لوستر هایم ( نورآویزها ) لامپ تهیه می کردم !! غالب لامپ های ال ای دی ، در ادامه خود به ترانس بیرونی وصل می شوند و من از یک جایی لامپ پیدا کرده بودم که ترانس اش سرخود بود و جای کمی اشغال می کرد و عوض این مزیت یک مشکل داشتم و آن اینکه تمام لامپ فروش هایی که ازاین لامپ نداشتند از صبح تا شب در دسترس بودند و این فقره فروشنده یا دیر باز می کرد و یا زود مغازه اش را می بست و می رفت !!!!

 

روز پنجشنبه موعد رسیدگی به یک کار خیلی عقب مانده ی دیگر هم بود ... چند سال پیش ( شاید دوسال ) چند فقره عکس از اینترنت دانلود کرده و در سایز نامتعارفی بزرگ کرده بودم و داده بودم فوتورافچی بدهد دوست اش چاپ و روی شاسی چوبی بچسباند و بچسبانم به در و دیوار اتاق !!

 

از شانس بد من که با دزدهای ناشی طرف هستم ، چسب آقای دوست فوتورافچی خراب و تاریخ گذشته از آب درآمده بود و چند روز بعد شاسی ها روی دیوار مانده و عکس ها وسط اتاق و پذیرایی ولو شده بودند ( اندازه ی نامتعارف که یادتان نرفته است !! ) خلاصه اینکه خبررسانی کردم و آب از آبروی طرف بردم و اعلام فرمودند ایراد از چسب ها بوده و ببریم تا دوباره بچسباند ( اندازه ی نامتعارف که یادتان نرفته است !! انگار اندازه جیبی است که دستم بگیرم و ببرم پیش اوشون !! ) خلاصه سر و تهشان را با چسب نواری چسباندم که روی شاسی بماند تا هر وقت که فوتورافچی را گیر بیاورم و ...

 

با این توی پارانتز مفصل برمی گردم به ابتدای روز پنجشنبه !! فوتورافچی آمد و تابلو - عکس ها را گذاشتیم چپاندیم توی ماشین ؛ چون توی هر ماشینی جا نمی شدند ( اندازه نامتعارف که یادتان نرفته است !! ) و رفتیم تا لامپ بگیرم و برویم چسب دوطرفه بگیریم و فوتورافچی خودش بچسباند ؛ گفت که دو سال از روی مورد گذشته است و شاید هم طرف مرده است !!!! ( پیشه ور است دیگر !! ) کار تهیه لامپ هم طول کشید و در مورد برخی از لامپ ها با تیک روی جعبه بسنده کردم و یک عالمه لامپ خریده و راه افتادیم ، دوست برقکار هم در راه بود تا بیاید و در کار نصب لوسترها ( نورآویزها ) کمک بکند !!

 

کارهای جانبی نورآویزها که شامل چسباندن کاغذ کالک به دیواره ها بود را من انجام دادم و فوتورافچی عکس ها را به شاسی ها چسباند ؛ هنوز از دوست برقکار خبری نشده بود و رفته بود دنبال کار اتحادیه و اتاق اصناف و ... کارش زیادی طول کشیده بود !!

 

از یک طرف بیکاری معضل اصلی کشورداران است و از طرف دیگر دو شغله ها و سه شغله های رسمی و پروانه دار ؟؟!!! چرا وزیر کار و تعاون را تا حالا اعدام انقلابی نکرده اند جای سوال دارد ...

 

بقیه متعاقباً ...

این نوشته تا ساعت 12 ظهر پنجشنبه را شامل می شد !!

 


  • دا دو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی