یادداشت های دادو

یک روز سرد ...

سه شنبه, ۷ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۴۳ ق.ظ
امروز نه تنها یک روز سرد از نوع دی ماهی که یک روز سرد از نوع سیبریایی می باشد !! از ابتدای هفته ، به نوبت ، لوله های آب در حال یخ زدن و ترکیدن هستند ...
 

صبح وقتی روی زمین یخ زده قدم می زدم ، صدای سرما را از خرچ خرچ شدن یخ های زیر پایم احساس می کردم ... طبق معمول اولین ردپاهای کوچه مال من هستند !!
 
وقتی ماشین می خواست داخل کارخانه بپیچد یک ترمز جانانه کرد و متوجه شدیم که دید در حد زیر 5 متر است ، حالا از مه آلودی یا آلودگی نمی دانم !! شاید هم از هر دو !! یعنی راننده دنبال ورودی کارخانه می گشت !! بعد از پیاده شدن از ماشین منظره جالبی در پیش رویم بود ... دوست داشتم بنشینم و چند تا عکس بگیرم ولی به یک عکس در حال حرکت بسنده کردم !!
 

 
ابتدای شروع کار با اعلام قطعی آب شرب و بدنیال آن خبر یخ زدن فلکه ها از لوله ی اصلی بود !! کمی بعد سرما را می شد با وضوح بالایی در میان شاخ و برگ درختان دید !! کاج های بلند و زیبای یخ زده و ... چند تا هم از آنها عکس گرفتم ...
 
 
زندگی ست دیگر ... باید همه ی دقایق اش را زندگی کرد والا زود تمام می شود !!
 
حالا کم کم ، آفتاب در بالاترین شاخه ها خودش را نشان می دهد !!
 
 
  • دا دو

نظرات  (۴)

سلام

یادم اومد سالهایی که سقز زندگی میکردیم
با اون سوز و سرمای شدید و استخوان سوزش!
یادمه روی چکمه هامون یه جفت جوراب میپوشیدیم که در راه مدرسه، رو یخها لیز نخوریم!
یادمه زنگ اول معلمها امتحان کتبی نمیگرفتن
چون دست بچه ها از شدت سرما نمیتونست خودکار دست بگیره!!!
ولی با همه ی اینا یادش بخیر، کاش همون سالها بود ...


آقا در این عکس هوا کاملاً تاریکه!
مگه صبحها چه ساعتی کار شروع میشه؟

این جمله هم خیلی جالب بود:
زندگی ست دیگر ... باید همه ی دقایق اش را زندگی کرد والا زود تمام می شود
پاسخ:
سلام
درست است که من خیلی جوان هستم ولی ان روزها را هم زندگی کرده ام ... هوس نمی کنم که دوباره بیایند ولی استحقاق بیشتر از این را داریم و متاسفانه نداریم !!!
 
برای خیلی ها دنبال نان شب دویدن از همان دمدمای طلوع آفتاب شروع می شود !!
 
و ما زندگی خواهیم کرد !!
  • همطاف یلنیز
  • سلام سلام
    ما هنوز برف زمستانی نداشته بیدیم :( خوو ماه قبل که حساب نیست.
    هوا سرد شده و باران هم داشتیم و البته مِه فراوان
    .
    کلهم محوطه با صفایی دارید ها :)
    سالها قبل که در کارخانه مشغول بودم، زمستان ها،نگهبان شب باید چند ساعت قبل سوله رو گرم می کرد که اغلب زمستان ها تا ساعت صبحانه 8:45 عملا کارگران در سالن پیاده روی می کردند تا ابزارآلات آماده کار شوند!
    یادش بخیر ماهها در تاریکی از خانه خارج می شدیم و در تاریکی بر می گشتیم.آن دوره زندگی منم سپری شد.

    پاسخ:
    سلام
    امروز هم برف می آمد ...
    متاسفانه ما از روزگار خوش کارخانه در حال کوچ به روزگار بد هستیم !! وقتی می گویند اقتصاد مقاومتی ؛ مدیران ارشد می خورند و گرسنگی را به کارگران می دهند و به اسم صرفه جویی کارخانه ها را به باد می دهند !!
     
    برقرار بمانید
    سلام دادو خوبید ؟
    نمیدونم باید بگم یادش بخیر یا نه .....!!؟!
    پاسخ:
    سلام

    خیلی ممنون ؛ چرا نمی دانید چه بگوئید !؟ همان یادش بخیر ، با یاد کردن گذشته برنمی گردد ...
    ماشالا عکس کارخانه مثل این نقاشیهای هنرمندان جدید است!
    امروز زنگ زدم ب دوستم، تبریز. ضمن ذکر مصیبت سرما، میگفت در یکی دو روز گذشته، تبریز بالاترین آلودگی شهری را در میان شهرهای ایران در سالهای اخیر تجربه کرده است!
    پاسخ:
    سلام
     منظورتان را گرفتم !! دوستی داشتم که وقتی به نمایشگاه این هنرهای جدید می رفتیم می گفت :‌ معلومه که خیلی هنریه !!

    شهر بزرگ همیشه در بالا بالاهای آلودگی سیر می کند ،‌ابری که باشد بدتر می شود !!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی