یادداشت های دادو

برف و آلودگی

دوشنبه, ۶ دی ۱۳۹۵، ۰۹:۵۲ ق.ظ

برف هم برف قدیم ... سپیدی و پاکیزگی بهمراه داشت !! حالا برف آمده است و متعاقب آن بخاطر بالا رفتن میزان آلودگی هوا و تهدید برخی گروههای سنی (!) مدارس تعطیل شده اند !!

 

یکی اگر دست اش به بالا بالاها می رسد بگوید که زمان آن گذشته که با آمدن برف مدارس را تعطیل بکنند ، بهتر است کارخانه ها را تعطیل بکنند !!

 

بعد از مدتها یک دل سیر برف آمد ، همه جا سفیدپوش شد و یک عالمه خوش به حالمان شد ... شاید هم فردا آفتاب بزند و برف ها را آب بکند و بماند سوز دی ماه که آنهم همیشه است (!) سرمای برف خود را کشیدن بهتر است از تحمل سوز سرمای برف همسایه !!

 

یک عالمه روستا ، راه ارتباطی شان قطع شده است و مطمئنا حالا خیلی به آنها بد می گذرد !! عادت کرده بودند که هر روز بیایند شهر و عصر برگردند و حالا بیکار و بی کرسی می خواهند چکار بکنند !؟ کاش اینترنت شان هم قطع بشود تا یکی دو روزی بروند توی فاز روستا و خوش بحالی های قدیم !!

 

خیلی سال پیش ؛ حوالی سال 59 ، من بهمراه پدر و عمو رفتیم روستا ، برای شرکت در مراسم ختم !! البته آنها برای ختم می رفتند و من شلوغی کردم و گریه که مرا هم ببرند !! آن زمان نه برقی بود و نه آب لوله کشی و نه بخاری و گرمایش های پیشرفته !! نانوایی های ماشینی هم نبودند و مردم در خانه های خود نان می پختند !! اولین بار بود که کرسی می دیدم و زندگی در شرایط کمی بالاتر از صفر را تجربه می کردم !!

 

خانه ی عموی بزرگم که نسبتا متمول تر از بقیه اهالی روستا بود (!) یک موتور برق وجود داشت که اوائل شب بمدت یک ساعت کار می کرد و چند فقره لامپ را روشن می کرد و همین فقره امکانات در آن زمان چقدر به اشرافیت او می افزود !!

 

بعدها باز هم می رفتم ، هم من خوشم می آمد و هم آنها که یک مهمان شهری داشتند و یک عالمه ناز و نوزش می کردند !! آن زمان ها برف که می آمد ، واقعا حس برفی به همه دست می داد !! کم اش هم زیاد به چشم می آمد !!

 

سال 61 یا 62 بود که باز هم رفتم روستا و دیدم در همه ی خانه ها سیم کشی کرده اند و گفتند که قرار است عصر برق را وصل بکنند !! از هر خانه ای یک لامپ را روشن گذاشته بودند تا فشار زیادی به ترانس نیاید و تست بکنند ... مردها پای تیر برق ایستاده بودند و زن ها در خانه نشسته و چشم به لامپ دوخته بودند !! بچه ها هم بفراخور سنی که داشتند ، مابین خانه تا ابتدای روستا در حرکت بودند !! بعد از اذان بود که کلید را زدند و ناگهان همه جا روشن شد !! بعد از سالها سلطه ی انوای از چراغ های زنبوری و ... لامپ ، یک تنه ، همه را از رو برد و از خاطره ها هم !!

 

برق که به روستا آمد زندگانی به شب منتقل شد و تا نیمه های شب پیشروی کرد !!

 

از ان سالها خیلی سال می گذرد ... یکبار در مراسم ختمی در کنار فوامیل دو رو نزدیک بودیم که از روستا آمده بودند !! یکی از انها مرا مخاطب قرار داد و گفت : " قدیم ها خیلی می آمدی ولی حالا خیلی وقت است که دیگر نمی آیی !؟ " گفتم : " حرف شهری زود به روستایی برمیخورد ولی سعی کن این حرفم را خوب بجوی ؛ صفایتان به همان آب چشمه و کرسی بود و بوی نان تازه ای که صبح اول وقت در همه جای روستا می پیچید !! "

 

  • دا دو

نظرات  (۴)

  • شتربانی اصل
  • سلام بله اردبیل هم برف خوبی آمد بیش از آنکه خوش به حال کارکنان ادارات وکارخانه ها بشود خوش بحال ما معلمین شد از سه ماه کارکرد سالیانه مان این روزهای خاص برفی هم کم می شود البته خیلی از همکاران خوشحال می شوند ولی بعضی هم مثل من ناراحت میشوند چون واقعا وقت برای آموزش دروس کافی نیست و مجبور می شویم از سر وته درسها بزنیم البته چاره ای نیست.
    پاسخ:
    سلام
    اول از همه : شتربانی اصل با اردبیل همخوانی ندارد !؟!؟ ( آیکون تعجب )
    وقتی تعطیل می شود دانش اموز و معلم حق دارند خوشحال بشوند ولی این مسئله باید در بالادست حل بشود ... بارش برف در زمستان جزو حوادث غیرمترقبه نیست که با تعطیل کردن چاره اندیشی شود !! البته ساعات تقویتی را معلم های خوشحال از تعطیلی (!) بیشتر دوست دارند تا ساعات آموزش عادی را !!!

    سلام بر جناب دادو ...

    این پست عجیب به دلم نشست
    به نظرم یکی از بهترین نوشته های اخیرتون بود ...

    اتفاقاً چند شب قبل پدرم داشت در مورد قدیما صحبت میکرد و من پرسیدم: اون زمانها که برق نداشتین، شبها چیکار میکردین؟
    ایشون جواب داد: اون زمان چراغ لامپا داشتیم ولی مردم سر شب با تاریک شدن هوا میخوابیدن و از اون طرف هم صبح زود همه بیدار بودن ...


    پاسخ:
    سلام
    خدا حفظشون بکند ، قدیم ها مردم از شب آرامش می گرفتند و حالا آرامششان را به شب داده و شب افسرده و دمق و بی حال می روند دنبال کاری که پر از کسالت است !!
    اینم بگم با اجازه

    برق که اومد نیمی از صفای زندگیها رفت ..
    و اینترنت که اومد اون نیمه باقیمونده هم نیز ...
    پاسخ:
    ما ملت بدمصرفی هستیم و تقصیرها گردن خودمان است !! والا همه چیز به جای خود مفید و لازم است و جای شکرگزاری دارد .
  • شتربانی اصل
  • سلام جدی میگین ؟شما که آذری هستید از فامیل ما تعجب میکنید حالا مارو باش که می خوایم به تهرانیه بگم شتربانی اصلم از دیار زرخیز اردبیل !!شاید نیاکان ما از سیستان وبلوچستان که مهد پرورش شتر بوده به این دیار آمده اند .
    پاسخ:
    سلام
    البته لفظ شتربانی نسبتی با آذری بودن ندارد !! و در همه جای کشور می تواند باشد ، چون شتر در یک سرزمین نیمه خشکی که ما باشیم در همه جا پیدا می شود !! محصوصا در منطقه پارس آباد - مغان و صوفیان تبریز و ...

    شتربانی و شتربانی اصل یکی از سابقه دارترین نام فامیلهای تبریز است و گمان کردم بدلایل شغلی در اردبیل ساکن هستید ، همین !!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی