یادداشت های دادو

سوءاستفاده ...

يكشنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۵، ۱۰:۰۸ ب.ظ

فردی از دوستش بابت غیبت و تهمتی که به او زده بود، حلالیت طلبید.
او گفت: به یک شرط قبول می‌کنم که یک بالش پر را کنار جاده روستا روی دستت بگیری و هنگامی که باد می‌وزد آن را با خنجر پاره کنی و در معرض باد بایستی تا تمام پرها را باد ببرد.
آن شخص آمد و گفت این کار را انجام دادم.
دوستش گفت حالا برو ، پرها را جمع کن.
وی رفت و بعد از مدتی آمد و گفت: هرچه گشتم و از دیگران هم کمک گرفتم نیمی از پرها را نیافتم.
دوست حکیم و دانایش گفت: غیبت و تهمت مانند این پرها پخش می‌شود و هرگز قابل جبران نیست!!!

 

گاهی اوقات پیش می آید که ما ، حتی با نیت تماما خیر !!‌‌ ،‌ یک سوءاستفاده می کنیم !! مثلا مطلبی آموزنده از یک اندیشمند غیرهمسو با خودمان را بکار می بریم ولی بدلایلی که بیشتر برای خودمان مهم است (!)‌ سعی می کنیم تا نامی از او نبریم تا خدای ناکرده باعث نشویم این مطلب آموزنده بنوعی تعریف از آن فرد باشد (‌ چون با آن شخص و افکارش و بسیاری از رفتار و پندارش نتوانسته ایم ارتباط برقرار بکنیم و یا بدلایلی مشکل داریم !!‌ )

 

در سالهای نه چندان دور من در سفری که به نخجوان رفته بودم کتابی خریدم به زبان ترکی با الفبای روسی ؛‌ « هوپ هوپ نامه » ( هیس نوشته )‌ !! این کتاب یکی از آثار مشهور و ماندگار در ادبیات و فرهنگ آذربایجان بحساب می آید ؛ نوشته میزرا علی اکبر صابر !! ناگفته نماند که ترجمه کتاب به زبان ترکی و الفبای فارسی از سالهای دورتری در خانه مان بود و البته نه زیاد در دسترس و در میان کتاب های پدر نمی دانم دچار چه سرنوشتی شد !!!

 

میرزا علی اکبر صابر قسمتی از عمر خودش را در شهرستان اردبیل در یک فضای فکری خیلی بسته از نوع ملامداری (‌ آنهم نه از نوع فقیهانه اش ، بلکه از نوع سفیهانه اش که در روستاها هنوز هم می توان رگه هایی از آن را سراغ گرفت !!‌ )‌ سپری کرده بود و حوالی ۶۰ سالگی سفری به روسیه کرده و در آن سفر بسیاری از مشکلاتی که به صورت روزمره با آنها درگیر بود را بصورت حل شده پیدا می کند و یک تحول بزرگی در او رخ داده و دنیای سیاه سفیدش را با دنیای رنگی عوض می کند !! با توجه به مشکلاتی که داشته و سختی هایی که تحمل کرده بود ،‌ در یک فضای باز و تقریبا ملاستیز (!)‌ همه ی کهنه حساب های نوجوانی و جوانی اش را بیکباره تسویه کرده و اشعار زیادی در هجو و ملامت آن گونه ملایان سروده بود و این اشعار خالی از نکات ظریف و نغز نبوده و دوست و دشمن از آن استفاده می بردند !!!


 

کتابی که من خریده بودم بمناسبت ۱4۰ مین سالگرد تولد صابر در باکو چاپ شده بود ،‌ یک مطلبی در آن می خواندم که از سر اتفاق همان مطلب را به فارسی در وبلاگی دیدم و زیرش امضا زده بودند « دکتر شریعتی » ... اتفاقا در این موارد مثل خیلی از همشهری هایم حساس نیستم که زود زمین و زمان را بهم بدوزم و با خود فکر کردم که می تواند از میان یادداشت های دکتر  شریعتی برداشته شود و یادداشت ها دلیل بر این نیست که حتما از خود فرد بوده باشد و می تواند نکات ظریفی که مورد پسندش بوده را شامل بشود !!


این روزها یک سری شعرها در اینترنت دست به دست می شوند ،‌ داستان چوپان دروغگو و داستان روباه و کلاغ که تقریبا برای همه ی ایرانی جماعت آشنا می باشد ،‌ واقعا سراینده ی فارسی این شعرها نمی بایست وقتی زیر شعرش را امضا می زد ؛ یک نیمچه می نوشت که داستان را حداقل از چه کسی اقتباس و رونویسی کرده است !؟!؟ احتمالا اگر کسی مشتاق باشد می تواند کمی جستجو کرده و به جواب برسد ... صورت های مختلفی از داستان روباه و کلاغ را شعرای مختلفی به نظم فارسی سروده اند و در این میان میرزا علی اکبر صابر هم آن را به ترکی سروده است !!!‌ در اصل این داستان متعلق به فرانسوی ها می باشد ...


حالا سوءاستفاده کجاست !؟‌ کسانی که مغرضانه این اشعار را در اینترنت به نشخوار عمومی می گذارند سعی می کنند تا با این روش یک دو بهم زنی راه بیاندازند و مسایل قومیتی را دامن بزنند و متاسفانه یک عده که مغرض نیستند و مستعد تحریک شدن (!)‌ با اولین نگاه و بدون کوچکترین تحقیقی خود را در جبهه ی آن افراد قرار داده و سینه چاک شده و گاهی هم کاسه ی داغتر از آش !!

 

  • دا دو

نظرات  (۲)

امان از این زمانه . نمیدانم این خوره از کجا به جان ما افتاد . افاضه فضل و خودبزرگ بینی بی حد و حصر در همه موارد .فضای مجازی هم مزید برعلت شده هرکس از هر جائی مطلبی یا نوشته ای بدست می آورد ( شما بخوانید می دزدد) دوان دوان  همانند دزدان قالپاق و پخش صوت اتوموبیل و دوچرخه  که خود را به درب گجیل  ( محل فروش اشیا دزدی ) میرسانند به فضای مجازی رسانده و کالای مسروقه را به خورد عوام الناس مشابه خود میرساند . خداوند آخر و عاقبت همه مارا با اینهمه  کارشناس از نوع ارشد و همچنین شاعر !!و نویسنده !!و بخصوص استاد !! و نظائر آن که بصورت خلق الساعه در حال تکثیر میباشند ختم به بخیر فرماید .
سلام و درود

یکی از مهمترین دلایلی که من از شبکه های مجازی بشدت فراری هستم همین موضوعه...

یادمه مرحوم پدربزرگم یکی دو سال قبل از فوتش یه جلد کتاب نسیم شمال و یه جلد کتاب پیغمبر دزدان به من هدیه کرد(صفحه اولش رو هم با دستخط زیبای خودش یادگاری نوشت) و بهم گفت: هوپ هوپ نامه رو قبلاً به کسی بخشیدم وگرنه اونم میدادمش به تو. اگه تونستی گیر بیار و بخونش ...


پاسخ:
سلام

و بالاخره ... گیر آوردید و خوندید !؟!؟
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی