یادداشت های دادو

حلال و حرام ...

دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۵:۱۷ ب.ظ

یکبار که مربوط به زمان های دوری می شود یکی از همکاران داشت بازنشسته می شد و طبق عرف آن زمان برای خداحافظی شیرینی گذاشته بود و موقع دست دادن و روبوسی ( که غالبا من انجام نمی دهم !! ) گفت : " حلالم کنید !! " گفتم : " من بخاطر آرامش اعصابم ، بدی های دیگران را زیاد در یاد نگه نمی دارم ، یکی یکی بشمار ببینم می شود حلال کرد یا نه !؟!؟ "

 

امروز حواله فرستاده بودم برای سهمیه ماهانه صابون و شامپو و ... ، متصدی ایمنی کار که متولی تائید برگ حواله بود ، خودش برگه ی تائید شده را به من داد و من پرسیدم : " راستی ... این سهمیه که تائید کرده اید ، برای شهریور ماه است ؟! " گفت : " آره ... " گفتم : " پس باید سهمیه بچه هایی که تا آخر شهریور کار کرده بودند را هم بدهید که بازنشسته شده اند ! " من منی کرد و قضیه را پیچاند ... گفتم : " خود دانید ، فردا نگوئید که کسی به ما نگفت ، با صابونی که مردم جسم شان را تمیز می کنند چرا روح خودتان را کثیف می کنید !؟!؟ "


همینطور که از او جدا می شدم یادم افتاد که موقع تسویه حساب سربازی ، کاغد بدست دنبال امضاء بودم و رسیدم به امورمالی !! برگه ام را امضا زده و بغل یک فیش مبلغ 254000تومان ناقابل نوشتند ( که آن زمان فوق العاده قابل بود ؛ 1370 !! ) مسئول مالی به من گفت : " این طلب شما از سپاه است ، ولی حلال کنید !! " گفتم : " من با 200 تومان از خانه بیرون می آیم ، 96 تومان می دهم بلیط اتوبوس تبریز به سقز و برگشتنی برای همین بلیط 100 تومان می دهم و برمی گردم خانه !! برای همین فکر نکنم بتوانم مبلغ به این بزرگی را حلال بکنم !!! "


داستان این مبلغ چی بود !؟!؟ ما یک گروهان ویژه بودیم که کارمان توی کوهها با دموکرات ها بدو بدو کردن بود !! با اینکه جنگ تمام شده بود ولی کردستان هنوز منطقه عملیاتی بود !! یادم هست یک بار " محسن رضائی " که آن زمان فرمانده سپاه بود آمده بود سقز و برای ما سخنرانی کرد و از ما بعنوان رنجرهای سپاه ایران یاد کرد !! ما هم به همدیگر نگاه می کردیم و همدیگر را بشوخی رنجر صدا می زدیم !!! خلاصه اینکه هر سال از 30فروردین ( کردها این روز را خوب می شناسند !! ) تا نیمه مهر ماه در حال آماده باش بالای 75% بودیم و برای هر روز ما ماموریت رد می کردند و مبلغی که یاد شد مجموع حق ماموریت های پرداخت نشده ی ما بود !!!! دقیقا در آن زمان با آن مبلغ در تبریز و در محله ی خود ما می شد یک ساختمان نوساز دوطبقه خرید !!!


این روزها هم هر وقت می شنوم که می گویند مخابرات را سپاه خرید ، فلان کارخانه را سپاه خرید ، فلان مجموعه را سپاه خرید و ... با خودم می گویم : " وقتی سپاه اینهمه دارد بیاید بدهی ما را بدهد و خودش را از مشمول الذمه گی ما رها بکند !! " هر چند به این مبالغ در آخرت بیشتر نیاز دارم تا در اینجا !!

 

در همین فکرها بودم که وارد یکی از قسمتها شدم و داستان را بازگو کردم ؛ داستان این حلال و حرام خوری ها را !! یکی از همکاران گفت : " همسایه ی ما در هلال احمر کار می کند و می گوید خیلی وقت است که حق ماموریت های ما را نداده اند و ... "


منهم که در هلال احمر سابقه ای دارم درخشان تر از لامپ صد وات !! گفتم : " زلزله ی ورزقان کی بود !؟ ( 4 - 5 سال پیش ) ، هنوز حق ماموریت های مرا که می رفتم برای زلزله زده ها چادر سوئیسی می زدم را نداده اند !! "

 

آدم اگر در زندگی حساب حلال و حرام را نگه دارد و به امید حلیت خواستن ننشیند (!!) مطمئناً شب باید روی زمین خالی بخوابد !! این کاخ های رفیع و برج های مشیده (!) روی ستون های حرام و مشمول الذمه گی ، اینهمه بالا رفته اند ... بیخود نیست که می گویند در قیامت که روز تجلی حق است ؛ میزان علی (ع) است !!

 

  • دا دو

نظرات  (۳)

سلام
- همسر من دهه ی 60 مسئول تربیت بدنی بود، اون سالها ملت جوگیر بودند و فی سبیل الله کار می کردند همسر منم یک ریال بابت حق ماموریت نگرفت خودش می گه با حق ماموریتهام می تونستم به راحتی یک خونه بخرم(نشون به اون نشون که تا 15-16 سال ما خونه دار نشدیم)
- باز دهه ی 60 رفتیم برای ثبت نام خونه. مسئول ثبت نام گفت فقط به خانواده های 4 نفر به بالا خونه می دیم همسرم راحت قبول کرد و ثبت نام نکرد بعدا فهمیدیم به مجردها هم خونه دادند!
- اوایل انقلاب شهردار شهرمون بودجه ی شهر رو برگردونده بود تهران و گفته بود این بودجه رو جایی خرج کنید که واجب و لازمه! شهردار اصفهان گفته بود بریزیدش به حساب ما!
نمی دونم چرا یاد این خاطرات افتادم؟! از اول خدمتم تا آخرش، شاهد حق کشی و بعد حلالیت طلبی های الکی و لفظی بودم شما رو نمی دونم اما من حلال نمی کنم...
پاسخ:
سلام

من نه تنها حلال نمی کنم بلکه برای آخرتم ذخیره می کنم !! اینهمه بار گناه را که به تنهایی نمی توانم بکشم ... من همیشه حقم را می خواهم ولی اگر کسی گردن کلفتی کرد خیلی آرام ولش می کنم و می نویسم به حسابم !!
 
خدا را شکر یک گله ی بزرگ مشمول الذمه برای آخرتم دارم ؛ از هر رقمش هم هست !!! معلم ، بقال ، بازاری ، نظامی و ...
سلام
چه اندرز بزرگی در قالب یک جمله زیبا  : " کثیف کردن روح با صابونی که مردم جسمشان رابا آن تمیزمیکنند"
 آقا یک سوال برایم پیش آمد چطور میشه از دیده بوسی خودداری کرد در صورتیکه معمولا طرف مقابل اصرار به ان میکند؟
پاسخ:
سلام

کار بسیار سختی است !! و باید کمی پیه بداخلاقی را به تنتان بمالید !! مخصوصا کسانی که دوستشان نداریم از دو متری برای بوسیدن شیرجه می روند !!!!
سلام

مرحوم پدرشوهرم وقتی از کسی از بابت حق خوری، گله مند بودم میگفت:
باشه آقا جون به دل نگیر، بذار پیرهنمون رو بشورن، پیرهن ما خیلی چرکه ..
(منظور از چرکی پیرهن، بار گناه بود)

ولی خوب سالهاست بسکه پیرهنمون رو شستن و چنگ زدن دیگه جای سالم نداره!!!!

سالها قبل منزلی مستاجر بودیم، صاحبخونه گفت هر خرجی لازمه شما توی منزل بکنید من آخر سر حساب میکنم و تمام و کمال تقدیمتون میکنم

ما هم خوش باور، کلی هزینه کردیم، از حفاظ آهنی در واحد بگیرید تا تعمیر در ورودی اصلی و تعویض یکی دو تا کابینت و خلاصه کلی هزینه کردیم. آخر سر هم اگه شما رنگ پول دیدین ما هم دیدیم!!!


مدتهاست که مال حرام خیلی راحت تر از گلوی آدما پایین میره انگار ..
پاسخ:
سلام
خدا بیامرزدشان ...
خاصیت مال حرام در خوش خوراک بودنش است و اساس دیانت در کنترل خوردن !!
 
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی