یادداشت های دادو

روزهای تیردادی ...

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۱۸ ب.ظ

دیروز و امروز گرمی تابستان خودش را نشان داده است ، آدم کافیست چند قدم زیر تابش مستقیم آفتاب راه برود ، تا نیم ساعت قطب نمایش کله پا کار می کند !! تیر ماه است دیگر ...

دیشب باتفاق فوتورافچی رفتیم کوه ، بالا که می رفتیم باد که بیخیال ؛ خبری از نسیم هم نبود ولی کم کم سر و کله اش پیدا شد ، تبریز بدون نسیم خنک شبانه اش می شود اهواز (!) و مردم گرما ندیده ی شهر خیلی زود از گرما کلافه می شوند !! من بشخصه از سرعت کم اینترنت بیشتر کلافه می شوم تا گرمای تابستان !!!

 

این دومین تیرداد تابستانی است که روزه را در آن تجربه می کنم ، این روزها به مدد وسایل خنک کننده و تغییر شیوه زندگی و مدرن شدن ها و ... تحمل تابستان راحت تر است ، آن قدیمها در تبریز بندرت در خانه ای کولر پیدا می شد ، عصرهای تابستان با آب پاشی حیاط خانه و زیر سایه ی درختها نشستن می گذشت ، هر کس از گرما کلافه می شد زود شیلنگ را برمی داشت !!

 

این روزها چون سرمان خیلی شلوغ است و زندگی با سرعت یکنواختی پیش می رود ، برای همین شاید گرمای طاقت فرسای تابستان و یا سوز زمستان یادمان بیاندازد که کجای فصل ها ایستاده ایم ، حالا دیگر عقربه ی ساعت شمار زندگی مان برای فصل ها تنظیم شده و ثانیه شمارمان هفته ها را پاس می کند ، ولی آن روزهای قدیم روزشماری سال داشتیم و هر روز را از اول صبح تا انتهای شب ، پیاده زندگی می کردیم !!

 

توی برخی از مساجد ، مخصوصا مساجد بازار ، برای بعد از ظهرها مراسم سخنرانی می گذاشتند ، ولی مگر روزها با این مراسم ها به سر می آمد ، بدلیل اینکه خیلی از کارگاههای تولیدی و مغازه ها وسایل سرمایشی نداشتند ، کسبه و اصناف بعد از نماز ظهر توی مسجد و زیر پنکه های سقفی می خوابیدند و یکی دو ساعتی را اینگونه رد می کردد ، یکی از صحنه هایی که با آمدن تابستان در یادم تکرار می شود صحنه ی لوله کردن فرش های طرف دیوارهای مسجد و خوابیدن مردم روی گچ کف مسجد بود ، بدلیل اینکه گچ ذاتا خنک می باشد مردم روی کف گچی می خوابدند !!!


حالا دیگر زندگی ها عوض شده است ، از آن حیاط های بزرگ و زیر درختان نشستن خبری نیست ، مردم به پارک های محله ای پناه می برند !! همه ی خانه ها مجهز به انواعی از کولرها شده اند و ... البته در خانه ی ما هنوز تابستان را با پنجره ها پاس می کنیم ، یک پنکه که تقریبا هم سن خود من است ، سالی 10 -15 روز می آید تا نشان بدهد تابستان رسیده است و بعد می رود تا سال دیگر !!


دیشب برای افطار هوس آبدوغ خیار کردم !! ده دقیقه مانده به اذان در تدارک تهیه آبدوغ بودم و در دقیقه ی نود آماده شد !! آنقدر چسبید که کم مانده بود هوس بکنم یک کاسه دیگر هم بخورم !! مجموع آبی که دیشب تا موقع اذان سحر خورده بودم با میزان آبی که در بیست و سه شب گذشته خورده بودم برابری می کرد !!

 

 

  • دا دو

نظرات  (۱)

  • همطاف یلنیـــز
  • سلام سلام
    دیشب از خونه گرامی والدین ماست پرچرب به نیت آبدوغ خیار آوردم
    منتهی هرچه فکر می کنم افطار رو دوست دارم گرمی بخورم، سوپ، حلیم ... آب دوغ خیار نه
    به گمانم یخده صبر بباید تا بعد از رمضان وسط روز در گرمای تابستان بَه‌بَه
    (البته نوع نان هم برایم مهم بید که نان مورد نظر را نداشتم :)) )
    پاسخ:
    سلام
    منهم به خوردن آب دوغ ، آنهم سر سفره افطار ، عادت نداشتم ولی یکبار برای هوس خوردیم و چسبید !!
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی