یادداشت های دادو

یاد ایام ...

پنجشنبه, ۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۳ ق.ظ

روزها چقدر سریع در گذر هستند و خاطرات چقدر زود به خواب فراموشی سپرده می شوند !! و مشغولیت هایی که از یاد می برند و چیزهائی که ناخودآگاه بیاد آدم می آورند ...

 

سهم من از تماشای بازی های فوتبال «‌ ملت های اروپا » ، همان ۱۵ دقیقه ی انتهایی است که بصورت سرپائی می باشد و هر روز یک بازی را می بینم ... اسپانیا و بدنبال آن انگلیس و امروز بازی ایتالیای بزرگ که مقهور بازی و دوندگی جانانه ی ایرلندی ها شدند و هم ولایتی های بابی ساندرز بزرگ ، کمر ایتالیا را شکستند ،‌ آنهم با یک گل بیادماندنی و یک ضربه ی سر خیلی تماشائی !!

 

خیلی سال پیش در همچنین روزهایی و یا شبی !!! دقیقا بیست و شش سال پیش ،‌سال ۶۹ !! من مشغول تماشای بازی بودم و برزیل داشت بازی می کرد که ناگهانمادرم بالا آمد و در اتاقم را باز کرد و گفت :‌ زلزله شد ... متوجه شدی !؟‌ جواب من منفی بود !!! فردای آن روز خبر یکی از فاجعه آمیز ترین زلزله های کشور در اخبار پیچید ؛‌ رودبار و منجیل در حد قیامت کبری لرزیدند ... ۴۰ هزار نفر قربانی این زمین لرزه وحشتناک بود !!

 

من سرباز بودم و دو روز بعد برگشتم سقز ... از سپاه زنگ زدند و گفتند از بچه های گیلان اگر کسی مرخصی خواست ، بدون اعمال هرگونه ملاحظات بدهیم تا بروند !! یکی از بچه ها در دفتر سپاه مرا دید و یکی از شمالی های گردان ما را سفارش کرد ... بچه ی آستانه ی اشرفیه بود !!‌ گفت که حواسم به او باشد ، خبر داد که خودش اصلا خبر ندارد و تمام روستایشان در رانش زمین ناپدید شده است !! چند نفر گیلانی داشتیم و باتفاق هم تا ترمینال رفتیم و بدرقه شان کردیم ... هیچکدام دیگر برنگشتند !! از همان روستا فقط دو نفر مانده بودند ، یکی همین همدوره ای ما بود و دیگری خواهر کوچکترش که بدلیل بیماری در خانه ی خاله اش در رشت مانده بود و بقیه در زیر خروارها خاک مدفون شدند ...

 

یادآوری تلخی بود ، از دیروز بازی ها برایم آن لحظه ها را تکرار می کنند !!

 

وقتی مسیر رودبار به زنجان را بطرف جاده ی گیلوانا ادامه می دهیم ،‌در اطراف دریاچه ی بزرگ سد سفید رود ،‌ یک تابلوی یادمان که بر مزار کشته های آن حادثه ی بزرگ نصب کرده اند ،‌ آن روزها را برایمان زنده می کند ... روحشان شاد

 

  • دا دو

نظرات  (۵)

سلام یادآوری تلخی بود یادمه اونروزا از جلو تلوزیون تکون نمیخوردم و ناخوداگاه فقط اشک میریختم... 
خدایشان بیامرزد
پاسخ:
سلام
روزگار است و سهم ما از این روزگار بازی های زیادی بود ... چه مصنوعی و چه طبیعی !!
سلام آقای دادو.. وایییی من فقط تونستم نصف شو بخونم،خب این چیزای بد و بهش فکر نکنید خب، اگه غصه بخورید زود پیر میشید ها.. من هروقت یاد چیزای بد می افتم یا میرم زود آهنگ گوش میدم،یا مثلا زود به مامان بزرگم تلفن میزنم یا همینجوری تنهایی برا خودم میرقصم یا زود میرم شنا از غصه خوردن که بهتره
پاسخ:
سلام خانوم ....
البته این یادآوری ،‌شنیدن خاطرات دیگران نیست بلکه مرور خاطرات خودم بود ... پیری ناگزیر است و نمی توان جلوی آمدنش را گرفت ولی می توان با ساده زیستی روحیه ای همیشه جوان داشت ...
  • همطاف یلنیز
  • سلام سلام
    .
    الان که رفتم دوباره مرور کردم وقایع زلزله را...خواندم که همین تماشای فوتبال جان بسیاری از جوانان را نجات داده است!
     زمان رخداد زلزله بسیاری از مردم  به‌ خصوص جوانان در دقایقی پس از ساعت ۲۴ پنجشنبه سرگرم تماشای مسابقات فوتبال جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا بودند که زمین به یکباره لرزید و این‌چنین بود که به دلیل بیدار بودن، بسیاری از جوانان توانستند به‌هنگام وقوع فاجعه از منازل بگریزند و زیر آوار نمانند.
    .

    پاسخ:
    سلام
    داستان هولناکی بود و شاید برخی بیداری ها دری بسوی شانس برای برخی ها ... ولی در جایی که رانش زمین روستایی را تماما زیر خاک برده بود چه فرقی داشت در خواب باشی یا بیدار برای تماشای فوتبال ...
    وحشتناکه
    من زلزله بم رو خیلی خوب یادمه
    جلوی تلویزیون نشسته بودم و از شدت گریه به هق هق افتاده بودم
    همش فکر میکردم اگه این بلا زبونم لال سر بچه های من میومد؟
    بعد فکر کردم خدایا چه درد کمر شکنی رو تحمل میکنن کسانی که تو زلزله عزیزشون رو از دست میدن...
    دلم میخواست اونجا باشم و کاری براشون بکنم
    اما کی میتونه جای عزیز از دست رفته رو برای دیگران پر کنه ؟



    پاسخ:
    سلام
    زلزله حقیقت بسیار وحشتناکی است ، حدیث ناچیز بودن در مقابل قدرت ها و نیروهای واقعا بزرگ و مخرب !! من بواسطه ی کسوت هلال احمریم ، در برخی زلزله ها بوده ام ،‌ گاه کمی دورادور و گاه کمی نزدیک !! زلزله علاوه بر ساختار ظاهری زندگی انسان ها روحیات و افکار و ذات درونی انسان ها را هم تکان می دهد و بنظر من فاجعه ی زلزله در بعد انسانی اش بمراتب بزرگتر از ابعاد ساخت و ساز ها می باشد ...
    خیلی وقت ها دلم می خواهد در مورد زلزله بم و زلزله ورزقان و ابعاد فاجعه های انسانی آن کتاب بنویسم ... ولی همیشه فکر می کنم هنوز زود است !!
    سلام آقای دادو، من همین الان اومدم خونه. برای شما و خانومتونم دعا کردم.ولی بعضی غصه ها رو نمیشه هیچ کاری بکنیم،حتی اون کارای منم به دردنمیخوره مثل غصه ی امشب که امام علی رو می کشن.ولی من اصلا گریه نکردما..جلوی خودمو گرفتم. ولی مردم خیلی گریه میکردن.
    من نفهمیدم ینی چی این حرف،اگه آدم ساده زیست باشه ینی چی؟ینی هرچی دوست داره نخره؟ اینطوری روحیه ش جوون می مونه؟ 
    پاسخ:
    سلام و ممنون

    غصه ها همیشه با ما هستند ، برای رد شدن از آنها باید آنها را درک بکنیم والا با گریه کردن و حتی فراموش کردن نمی توانیم از دستشان خلاص شویم ؛ برای امام علی کسانی باید گریه بکنند که نتوانستند او را بشناسند و نمی توانند یک قدم مثل او بردارند و ... مرگ برای همه هست ، اگر او را شهید نمی کردند یکی دو سال بعد به مرگ طبیعی از دنیا می رفتند ولی باید بجای نشستن و گریه کردن بلند شد و یک گام در راه او برداشت !!
     
    ساده بودن به معنی کوتاه کردن آرزوهاست ، یعنی خود را درگیر آرزوهای بزرگ نکردن و انرژی خود را بیهوده پای حسرت خوردن و تاسف خوردن هدر ندادن ...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی