یادداشت های دادو

ددر از نوع یهویی ...

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۸ ق.ظ
ما عادت کرده ایم از فرصت های پیش آمده برای دلخوشی هایمان برنامه ریزی بکنیم ؛ حالا این فرصت ها سیاه باشند یا سفید فرقی نمی کنند (!) در حالیکه بزرگترین خوشی ها وقتی ساخته می شوند که خودمان فرصت اش را ایجاد کرده باشیم ...
 
ساده ترین مثال برای این حرف، فرق کشاورزی به امید باران با کشاورزی صنعتی می باشد !!
 
جمعه و شنبه و به روایتی از عصر چهارشنبه تا صبح یکشنبه ؛ فرصتی ست که در چندین سال گذشته اختصاص به ددر ملت همیشه در صحنه اختصاص یافته است ... شاید برخی این مطلب را با نیت خاکستری خوانده باشند ولی خیلی از گروههایی که به قصد شرکت در برنامه های سالگرد 14 خرداد به تهران می رفتند در بازگشت از مراسم ، ادامه راهشان بنوعی به شمال و ددر ختم می شد و می شود !! طوری که برگزار کنندگان برای اینکه نیت ددر به نیت شرکت در مراسم نَچَربد (!) مسیرهای بازگشتی کاروان ها از شمال کشور را ممنوع کردند !!!
 
چند روزی که در بهترین زمان و در بهترین فصل گردشگری سال ، بصورت فرصت گشت و گذار درآمده است ، خیلی انبوهی را به سفرهای ددری می کشاند که مانند سیل جاده ها را طی می کنند و به هیچ چیزی رحم نمی کنند !! خاصه اینکه بعضی ها دلخوری های فکری و روحی خود را می آورند و سر طبیعت خراب می کنند و فکر می کنند با اینکار کمر دولت را شکسته اند ؛ غافل از اینکه این طبیعت اگر غمخواری داشته باشد باید از همین ملت باشد و لاغیر !!
 
جمعه حوالی ساعت 12 برای یک ددر از نوع یهویی آماده باش خوردیم و حوالی ساعت 15 سفرمان بطرف استان برنج خیز گیلان آغاز شد ؛ در فرهنگ دادویی حدود استان گیلان را می شود از بوی برنج و کته تشخیص داد !!
 
زیبایی گردنه ی حیران که به ویلاهای رنگی آلوده شده است ، بهمان اندازه که حس داشتن چنین ویلایی را در همه برمی انگیزاند (!) ، طبیعت بکر منطقه را دلخراش کرده است ...
 
مقصد ما جنگل های اسالم بود و می بایست از مسیر اردبیل - خلخال ، وارد جنگل های خلخال - اسالم می شدیم ولی خبر آمد که باران و مه شدید منطقه را گرفته است و از ما جلوتر ها بطرف اسالم عقب نشینی کرده بودند !! برای همین ما بجای رفتن به مسیر خلخال ، از مسیر اردبیل - آستارا به طرف اسالم ادامه مسیر دادیم ...
 
ترافیک سنگین که بدرانندگی ملت همیشه در جاده ؛ دلیل اول آن می باشد و نیز حضور میلیونی مردم در منطقه باعث شد تا زمان حرکت مان به دو برابر افزایش یابد و حوالی ساعت 21 ، در آستارا بودیم !! در دمدمای تاریکی هوا سری به منطقه ی دربند آستارا زدیم و کمی تماشا و چند عکس در فضای بی نور گرفتیم و مسیرمان را ادامه دادیم !!
 
شام را بصورت لقمه ای در ماشین خورده و حوالی ساعت 23 به دوستان ملحق شدیم !! کمی نشستیم برای خوش و بش (!) و چایی (!) و چه خبر از کجا (!؟) و کمی سرگرمی های مجاز ( ورق غیر قماری و چیستان های پانتومیمی و ... !!) و ساعت رسید به حوالی ساعت 2.30 بامداد !! تقریبا همه ی روستا در خواب سنگین بود که ما خوابیدیم ... روستاییان در مناطق جنگلی تقریبا از اول شب تا اول صبح را به استراحت می گذرانند و ما در خلاف جهت زندگی آنها تمام شب را به دورهم بودن و خوش بودن اختصاص می دهیم ...
 
صبح تا تصمیم بگیرند چکار کنیم (!) همان جایی که بودیم کلی دلخوشی برای خودمان درست کردیم ؛ منطقه ی دره بهشت (!) و مسیر برگشت مان از همان مسیر آستارا به اردبیل بود و یک سری برنامه های جنبی ؛ استفاده از ساحل دریا برای شنا ، والیبال ساحلی ، بدمینتون آزاد و آش دوغ سرعین و ... در آن گنجانده شده بود ...
 
برای ما که کلا خوش گذشت ، حوالی ساعت 1.30 شب بود که مرا به خانه رساندند ...
 
برای تماشای عکس ، باید کمی صبور بود ... عکس اول و آخر از گردنه حیران بود ؛ اولی حیرانی که گیج ویلاسازی ها بود و دومی حیرانی که سرگشته در مه بود !! اینجا همیشه حیران بوده و خواهد بود ...
 
 
  • دا دو

نظرات  (۱)

وای گردنه حیران
جاده اسالم - خلخال
آش دوغ سرعین

سرشیر و عسل طبیعی صبحانه به وقت خروسخوان! محوطه جلوی ویلا

آقا دچار یاس فلسفی شدیم شدید !

خدا رو شکر بهتون خوش گذشته
تفریحات سالمتان برقرار !
پاسخ:
سلام
بعله ... دلخوشی ها زیاد هستند ، باید به حواشی کمتر میدان داد و ا ززندگی لذت برد ...
ممنون
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی