به به... به این روزگار !!
روزگارمان خوب است ! چرا که چشم اندازهای بسیار بدتری هم قابل تصور هستند ... امروز اعتصاب دو شخصیتی کارخانه به روز بیستم رسید !؟!؟
اینهم نوعی از اعتصاب است که بصورت بومی ساخته شده است !! به کارگران می گویند مواد نیست و کار نکنید و به مسئولان بیرون از کارخانه می گویند کارگران کار نمی کنند و حقوق معوقه شان را می خواهند !! البته هم داخلی ها می دانند و هم بیرونی ها حال ندارند تا بدانند که این موش دواندن از ناعلاجی دولت تدبیر و کلید است و متاسفانه این جای قفل را نخوانده بودند !!
آدمهای معمولی قفل را با کلید باز می کنند و حرفه ای ها بدون کلید قفل ها را باز می کنند ...
===
| نه هر که چهــــــره برافروخت، دلبـــــــری داند | نه هر که آینه سازد، سکنـــدری داند | |
| نه هـــــر که طرف کله کج‌نهاد و تند نشست | کلاه‌داری و آییــــــــــــــن سروری داند | |
| تو بنــــدگــی، چو گدایان، به شرطِ مزد مکن | که خواجه خود روش بنــده‌پروری داند | |
| غـــــــلام همت آن رنــــــدِ عافیـــــــــت‌سوزم | که در گــداصفتی، کیمیاگـــــــری داند | |
| وفـــــــا و عهـــــــــد نکو باشد ار بیـــــــاموزی | وگرنه هـر که تو بینی، ستم‌گری داند | |
| بباختـــــــــــــم دل دیوانــــــه و ندانستــــــــم | که آدمـــــــــی‌بچه‌ای شیوهٔ پـری داند | |
| هـــزار نکتــــــــهٔ باریک‌تـــــــر ز مو این‌جاست | نه هر که سر بتـراشد قلنـــــدری داند | |
| مـــــــدارِ نقطهٔ بینش ز خال توست مـــــــــرا | که قدر گوهـــــر یک‌دانه جوهـری داند | |
| به قد و چهره، هرآن‌کس که شاه خوبان شد | جهـان بگیرد اگر دادگستـــــــــری داند | |
| ز شعر دلکش حافظ کســـــــــــــــی بُوَد آگاه | که لطف طبع و سخن‌گفتنِ دری داند |
===
یکی از دوستان زنگ زده بود و طی صحبت هایی که جریان داشت گفت : " امروز روز آزادی خرمشهر است !! " گفتم : " خرمشهر را خدا آزاد کرد ، کاش یکی هم باشد که بیاید این کشور را آزاد بکند !! سرطان دروغ و وعده های توخالی بدجوری در سیستم های کشور ریشه دوانده است و هر روز یک جایی را از کار می اندازد !! " گفت : " برو شکر کن که چند سالی به دولت وصل بودید و می خوردید و خبر نداشتید ، خیلی جاها هستند که سالهاست فوت شده اند !! "
===
یکی از همکاران گوشی اش را بطرف من نشانه گرفته و یک مطلب را از تلگرام به من نشان می دهد که : « مفتی اعظم عربستان در آخرین استنتاج های فقهی خودش فرموده است که چنانچه شدت گرسنگی بر مردی به غایت رسید و احتمال مرگ داد می تواند از گوشت زنش بخورد !! »
بعد از خواندن مطلب با یک نگاه مستشاری ( مستشار قهوه تلخ !!) نگاهش کردم !! گفت : " می بینی که اینها دیگر چه جانوری هستند !؟ " سرم را تکان دادم و گفتم : " در اینکه من به 99% مطالب مجازستان مشکوکم ، شکی نیست !! ولی کاش در ادامه می نوشت که مستجب است اول پای راست را بخورد یا پای چپ را !! "
===
ما ایستاده ایم !! هرچند نشسته ، هرچند درازکش و هرچند خوابیده ...
یکبار عنوان فیلم یا کتابی " اسب ها ایستاده می میرند !! " بود و من از دوستم پرسیدم : " حالا این ایستاده مردن مزیت است ؟ " و آن بیچاره بعدها مهاجرت کرد به کانادا و هنوز جوابی نداده است !!
