یادداشت های دادو

رمز ورود ...

پنجشنبه, ۲۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹ ب.ظ

می خواستم بجای واژه ی "رمز ورود " که عنوان را کمی پلیسی - جنایی می کند ، از واژه ی منحوس و سیاسی " کلید " استفاده بکنم !! ولی دیدم رعایت عفت کلام بسی برازنده تر است ...

 

خیلی سال پیش که در مرحله ی گذر از نونهالی به نوجوانی بودم ، دایی بزرگم که سوادِ نه زیاد ولی بدرد بخوری داشت ، موقع حل کردن جدول ؛ آنهم نه هر جدولی ، بلکه جدول روزنامه ی کیهان ( چون معتقد بود بقیه خیلی ساده و کشکی هستند !! ) ، مرا بغل خود می نشاند و خودکار را بدست من می داد و دستم را توی دست اش می گرفت و با هم جدول حل می کردیم ... ( من از همان قدم اول جدول را با خودکار حل کرده ام و نه مداد !! )

 

آن روزها سواد من آنقدر نبود که برخی کلمات را بفهمم و فقط نقاشی حروف را دنبال می کردم و بعدها کم کم یک جدول کار حرفه ای شدم !! ( نه از آنها که کنار خیابان جدول می کارند !! ) ، وقتی روش کار دایی جان را نگاه می کردم که یکی از بالا می نوشت و یکی از این طرف و خانه های کوچک و ... برایم سوال ایجاد می شد که چرا از یک گوشه شروع نمی کند به پر کردن خانه ها !!!؟؟ گاهی هم اشاره می کردم که اینجا را هم خط خطی کنیم و می خندید و می گفت : " حساب و کتاب دارد !! " و بعدترها می گفت : " هر جدولی یک راه ورودی دارد ؛ باید آن را پیدا بکنی و از آن طریق وارد بشوی ، باید رمزش را بتوانی ببینی !! " این جملات آن موقع خیلی سنگین بود و فکر می کردم که می فهمم چی می گوید ، ولی بعدها دانستم آنچه فکر می کردم فهمیده ام چی بود !!؟ و باز بعد ها نه تنها رمز ورود جدول را می توانستم بفهمم بلکه خط سیری فکر طراحِ جدول را هم می توانستم حدس بزنم و این گونه بود که من از آن طرف بام جدول پائین افتادم و جدول حل کردن برایم مزه اش را از دست داد !! و این داستان حداقل مال بیست سال پیش بود !!

 

جریانات و موضوعات زندگی هم شرایطی مانند حل کردن جدول دارند ، برای حل کردن آنها باید روش کار را یاد گرفت ، باید طریقه ی ورود به آن را دانست ، باید بازی خوانی کرد و ... در غیر اینصورت مثل این می شود که انسان توی یک دور باطل افتاده باشد ؛ فرقی نمی کند نامش را چه گذاشته باشد و چه مقدار از عمرش را در چه راهی صرف کرده باشد !!

 

در دور باطل افتادن عین گمراهی است ، ممکن است یکنفر بظاهر مومن و خداپرست باشد ولی در مسئله ی دینی اش در دور باطل افتاده باشد ؛ او هم در رده هایی از گمراهی قرار دارد و این گمراهی می تواند جلب عنایت و لطفِ حق را بکند و با آن گمراهی که دست اش از عنایت و توفیق کوتاه است فرق دارد (!) و از دور باطل بیرون جهیدن ، عین رشد است !!

 

امروز روز دهم از اعتصاب کارخانه است ، کلاف سردرگم مدیریت کلان کشور در مورد صنعت ، آنقدر درهم و برهم هست که نه وزارت صنایع ، نه سازمان گسترش و نه خصوصی سازی و نه سایر ارگان ها و سازمان های مدیریتی (!!!) بدلیل عدم اعتماد بهمدیگر و توی سر هم زدن های بی دلیل و مکرر (!!) نمی توانند کاری بکنند و همه دارند نگاه می کنند ...

 

انتخابات شوراهای اسلامی کار نزدیک است و برخی کمر همت برای کاندید شدن بسته اند ... طبق معمول کارگران به کاندیداهایی که از کف کارگاه باشند و آنها را نزدیک به خود بدانند رای می دهند !! و برخی از گرگ ها هم این روش را شناخته اند و این روزها خود را جای گوسفند جا می زنند !! و فرقی با انتخابات در رده های بالاتر ندارد ( مثل شورای شهر ، مثل مجلس ، مثل ریاست جمهوری و ... ) و انگار این دور باطل همچنان ادامه خواهد داشت ... و تکرار شکست ها و باز دور زدن های مکرر !!

 

تئوری " خِرد جمعی " که این روزها مشتری زیادی دارد و یکی از ده عبارت عوامفریبانه ی برتر قرن می باشد (!!) باعث شده است تا توهم دانایی بر مردم سایه افکن شود و مردم با انتخابات های آزادانه ، خود اسباب دور خود گردیدن خویش بشوند !!

 

  • دا دو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی