یادداشت های دادو

یک صبح از جنس سال نو ...

سه شنبه, ۳ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۳۹ ق.ظ

دیشب زود خوابیدم ؛ یعنی نسبت به شبهای اول سال جدید ... یک شب که حوالی ساعت 1 خوابیده بودم و شب دوم به لطف قانون یک ساعت پرش به جلو (!) حوالی ساعت 3 !! ولی دیشب 12 نشده بود که خوابیدم !!

 

این روزها سرم گرم کارهای غیرمعمول است و برای همین همیشه چیزی کم می آورم (!!) کارهای معمول هم که مانند عادت های روزانه شده اند فشار می آورند تا جایگاه ثابت خودشان را از دست ندهند و برای همین ، وقت از هر چیزی بیشتر کم می آید !!

 

امروز بعد از یک خواب خوب و سنگین ، کله ی صبحی بیدار شدم و خیلی زود از رختخواب بیرون آمدم ... خواب خوب واقعاً شیرین است ولی بلافاصله برخاستن از رختخواب آن را شیرین تر می کند ، این اتفاق معمولا وقتی می افتد که برای بلند شدن بعد از بیدار شدن کاری تعریف شده باشد و الا روال تنبلی این است که آدم بعد از بیدار شدن کمی سر جایش بماند و به خواب هایی که دیده و یا ندیده کمی فکر بکند !! این سرِ جا ماندن می تواند خود تبدیل به خواب های کوتاه دیگری بشود و در نهایت کمی تا قسمتی کسالت و بی حوصله گی به اول صبحی ِ زندگی اضافه بکند ...

 

صبح رفتم و برای خودم نان تازه گرفتم و آمدم بهمراه یک نیمروی دادویی خوردم ... کمی هم سرپایی تی وی نگاه کردم !! شبکه ی نمی دانم چند بود که مستقیماً از کاروان های جنو ب و راهیان نور گزارش می داد ؛ شاید چون زیاد اهل تی وی نگاه کردن نیستم برای همین این تماشاهای سرپایی لذتبخش می شوند ... سال پیش بود که همین مسیرها را رفته بودم و تجدید خاطراتی شد ، بعد رفتم روی شبکه بازم نمی دانم چند و برنامه  یفانوس می داد ، نام برنامه باندازه ای بود که مرا مجبور کند بایستم و کمی سرپایی تماشا بکنم ، این برنامه هم بد نبود ... معرفی برخی برنامه ها و کتاب ها بود و یک نویسنده خارجکی که در مورد کارهایی که کرده بود توضیح می داد ؛ کارهایی که هر کدام جسارت بالایی طلب می کرد و اراده ای قوی برای ادامه دادنشان طلب می کرد ... و او این کارها را کرده بود !!


نمی دانم چرا گاهی اوقات به این خارجی ها حسودیم می شود که راه افتادن شان برای زندگی اینقدر با ما فرق دارد !!؟ آنها با کمی هل دادن و بصورت عملیاتی وارد جریان زندگی می شوند و ما با مقدار زیادی جلوگیری و مملو از شعارهایی که غالبا والدین مان از عملی کردن آنها عاجز بودند وارد جریان زندگی می شویم !! درصد بالایی از ماها با اینکه زود وارد بازار کار می شویم ولی دیر موفق می شویم !! اگر هم موفق بشویم جاهای دیگری از زندگی مان چنان می لنگد که انگار باز سر خط بوده باشیم !!

 

دیعصر کمی زیاده از حد پیاده روی داشتم و دیشب موقع برگشت به خانه کمی زیادی توی خیابان ها معطل شدم ، تقصیر هیچکس نبود !! با تاکسی تلفنی تماس گرفته بودم و در سرراست ترین جای ممکن ایستاده بودم کسی که گوشی را جواب داده بود ، بجای اینکه ماشین را برای من بفرستد (!!) فرستاده بود یک آدرس دیگر (!!) ، کمی بعد دوباره تماس گرفتم و بلافاصله مورد حل شد و سوار ماشین شدم ، برخلاف موارد زیادی که دیده می شود یک راننده ی خیلی آرام و متینی به تورم خورده بود ، یک مزیت اش این بود که کوتاه و سنگین حرف می زد و از قیافه اش معلوم بود که دارای تحصیلات نسبتا بالایی است ... ناراحت نشدم که چرا باید یک راننده ی تاکسی با مدرک نسبتا بالایی باید مشغول باشد ، واقعیت این است که برخی مشاغل مثل کتاب راهنمای شهر هستند و باید هم افراد پخته و آموزش دیده ای در آنها مشغول باشند !!


  • دا دو

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی