داستان مرد و بچه و خرشان را که شنیده اید !؟ وقتی خودش سوار شد یک حرفی زدند!! و وقتی بچه را بر خر نشاند یک حرفی زدند!! و وقتی دو تائی سوار شدند یک ملامت شنیدند!! و وقتی پیاده رفتند یک شماتت بارشان کردند!! و ...
- ۲ نظر
- ۳۱ تیر ۹۶ ، ۲۱:۰۲
داستان مرد و بچه و خرشان را که شنیده اید !؟ وقتی خودش سوار شد یک حرفی زدند!! و وقتی بچه را بر خر نشاند یک حرفی زدند!! و وقتی دو تائی سوار شدند یک ملامت شنیدند!! و وقتی پیاده رفتند یک شماتت بارشان کردند!! و ...
صبح باید می رفتم دنبال یکسری خرید (!) ، نمی دانم اگر در اداره یا کارخانه ای مسئول خرید می شدم اینهمه به من خوش می گذشت یا نه !؟ حال و هوای خرید داشتن نعمت عظمایی است که به هر کسی نداده اند و بزرگتر از آن بی پولی است !؟ چون اگر یکی مثل من جیب پر پولی داشته باشد ، صبح تا شب اش در مراکز خرید تلف می شود ...
آیا شما نیز اگر با لحن محترمانه تری از آنچه هستید مخاطب قرار داده شوید ، کمی تا قسمتی خوشان خوشان می شوید !؟ در حاشیه کتاب جامعه شناسی نوشته است که چاپلوسی عملی ناپسند است ولی نه باندازه ی روغن نباتی ، آنهم از نوع پالم دارش !!
صبح که از خواب بیدار شدم ، حوالی ساعت 6 بود ولی تا بلند بشوم شده بود 7 !! یعنی هواپیما با آن بزرگی بخواهد بخواهد مثل من بلند بشود تاخیر 7 - 8 ساعته اصلا هم نباید بچشم بیاید !! روز تعطیل بود و یک روز خوب برای من ، تعطیل رسمی که می شود انگار برای من هم فرق می کند ... بزرگی نوشته بود " در روزهای بی باران گل مصنوعی هم به آسمان نگاه می کرد !! "
چند وقت پیش یک مطلبی می خواندم که به احتمال زیاد حاصل تحقیقات علمی و میدانی فرنگی ها بود و در آن ذکر کرده بودند که افرادی که بعد از یک دوره ی کاری سخت و فشرده بازنشسته می شوند ، بایستی در سال اول بازنشستگی یک کار تعریف شده برای خود دست و پا بکنند و نگذارند که سال اول بازنشستگی در بیکاری و بقول خودشان در فراغت بگذرد !!
متاسفانه وقت برای نوشتن پیدا نمی کنم ...
از سال 96 من هم دوباره سواراتوبوس می شوم ، یک دلیل اش این است که بهترین وسیله برای رسیدن به مرکز شهر است ، البته بدون درنظر گرفتن وقت !! و من غالبا برای دیدن دوستان و سرک کشیدن به جریان زندگی در این مسیر تردد می کنم ...
سحر خیزی خوب است ، به شرط اینکه اتفاقات پیرامون باعث نشود که هارد مغز برای ادامه روز ویروسی شده و بهنگد !! گاه برای داشتن یک اعصاب آرام لازم است روز در رختخواب بگذرد ... باور ندارید !؟
در برخی مراسم ها حضور عده ای لازم تر از آن است که دعوت بشوند و چنانچه ما بتوانیم حضور آنها را بدون دعوت بپذیریم که یک نوع " سلمان منی " تلقی می شود ، خیلی از گره های کارمان در برگزاری مراسم باز می شود ولی چنانچه بخواهیم از آنها بعنوان دعوت شده تعریف بکنیم در قبال برخی کمک هایی که می شد انتظار داشت باید چشمپوشی بکنیم ...