تجلیل از فعالیت های هنری استاد فوتورافچی
داستان مرد و بچه و خرشان را که شنیده اید !؟ وقتی خودش سوار شد یک حرفی زدند!! و وقتی بچه را بر خر نشاند یک حرفی زدند!! و وقتی دو تائی سوار شدند یک ملامت شنیدند!! و وقتی پیاده رفتند یک شماتت بارشان کردند!! و ...
از قرار معلوم امسال در حاشیه و شاید هم در متن جشنواره سالانه ی رضوی و شاید هم یک همایش دیگر مانند فیروزه و یا هر چی !؟!؟ ( دقیق بودن اطلاعات را حال می کنید !؟!؟ ) که هر سال از یک عکاس و پیشکسوت ، تجلیل بعمل آمده و مراسم تهلیل بجا می آورند !! قرار شده است که از " استاد فوتورافچی " تجلیل اساسی بعمل آید ...
برگردیم سراغ همان حکایتی که در بالا ذکر شد !! سی سال فعالیت در این دور و زمانه کم سابقه ای نیست !؟ نمی شود که منتظر ماند تا یکی سقط بشود و بعد از او تجلیل بشود و تجزیه و تحلیل بشود ، آن وقت می گویند ما مرده پرستیم !! حالا هم که می خواهند تجلیل بکنند ، یکعده می گویند مگر استاد قحطی بود !؟ می گوئی مگر ملاک استاد بودن چیست که من و فوتورافچی نداریم !؟
بنظر من یک شرط اساسی برای استاد بودن وجود دارد و با این شرط اساسی می توان شروط بی اهمیت دیگر مانند سواد آکادمیک و ... را کنار گذاشت !!! " استاد کسی ست که به استادی بالاتر از خودش اعتقاد نداشته باشد !! " همین شرط یک جمله ای برای رئیس جمهور شدن هم کفایت می کند !!! قانون های چنگیز خان هم که به " یاسا " معروف هستند همینطور خلاصه و مفید بودند !!
خلاصه اینکه در یک قرارداد اجتماعی نانوشته ولی از نوع تقویم پر کن (!) همه ی ادارات سعی می کنند تا چنین همایش هایی داشته باشند و در سایه این تجلیل ها و تحلیل ها ، هزینه هایی کرده و سرو صدایی بکنند و غالبا این استادان تجلیل شده از طرف همین سازمان ها زودتر به فراموشی سپرده می شوند تا سازمان های دیگر !!! امسال سال فوتورافچی است و استادی فوتورافچی را این بار در ذهن جامعه حک می کنند تا امثال من زیاد به او گیر بدهیم !!
دراین گیر و دار ، اسم مرا هم داده بودند تا بعنوان یکی از دوستان و همراهان نزدیک فوتورافچی مصاحبه بکنم ، یادتان هست که می گفتم چیزی جز حقیقت نخواهم گفت !؟ ولی کارگردان تلویزیونی چیز دیگری است !! او جمله جمله از مصاحبه قطع می کند و گزینشی به کلیپ اضافه می کند و چه بسا از حرفهای دوست ، دشمنی بپا کرد و از حرفهای منتقد و دشمن ، دوستی !! روز موعود ، طبق معمول من سر وقت رفته بودم به دفتر - آتلیه فوتورافچی و یک و نیم ساعتی منتظر ماندیم تا کارگردان محترم بهمراه فیلمبردارش رسیدند !! تا وقتی که برای هرگونه تاخیری دراین کشور توجیه منطقی هست ، روزگارمان از این بهتر نخواهد شد !!
سوال اول من از کارگردان این بود : " آقا من بدلیل آشنایی نسبتا طولانی هم می توانم در له و هم در علیه فوتورافچی حرف بزنم !! حالا کدامش !؟ " بعد که دوربین آماده شد و کادر بسته شد از من خواستند تا برای تست کمی حرف بزنم !!
دقیقا در همان لحظه سوال مهمی پیش آمد !! مصاحبه ها و فیلم ، فارسی گرفته شود یا ترکی !؟ اصولا ما اینجا آنقدر ترکی زندگی می کنیم که این قبیل موارد را لحاظ نمی کنیم و دقیقه ی نود یادمان می افتد که در این کشور بغیر از ما افراد دیگری هم هستند که ترکی نمی دانند و یا خودشان را به ندانستن زده اند !!! تازه این جشنواره درست است نامش بین المللی است ولی در مورد ملی بودنش جای شک نیست !! قرار شد همه ی مصاحبه ها فارسی بشوند ، من مشکلی نداشتم ولی مطمئنا خود فوتورافچی و برخی از سایرین چرا !؟ یک مورد برای ضبط رفتیم و گفتند خوب شد ، همینطوری ادامه بدهیم !! کولر را برای اینکه صدایش مزاحم نشود بسته بودند و همه مان دَم کرده بودیم !!
برای مصاحبه ی اصلی پرسیدم که چقدر می توانم حرف بزنم و گفتند 4 یا 5 دقیقه !!! گفتم ما از خاندان اهل منبر تشریف داریم و بیست دقیقه بعد از شروع حرف هایمان می رسیم به بسم الله !! خلاصه اینکه تا برسم به این نکته که " رستم یلی بود در سیستان / من اش کرده ام رستم داستان " اشاره آمد که بیست و پنج دقیقه است که هی حرف می زنی ، چه خبر است !!!؟ " البته در همان ابتدا گفته بودم که حالا که موقعیت برای ضبط پیش آمده است ، من حدود دو ساعتی حرف بزنم و ضبط بکنند و مطمئنا در مراسم ختم و سوم و هفتم و چهلم و سایر بزرگداشت های این استاد جلیل القدر بدرد می خورد !!! ولی شانس با فوتورافچی بود که میکروفن شارژ نداشت و دوربین هاردش نیمه پر بود !!!
البته من خودم یک آرشیو از پشت صحنه ی عکاسباشی دارم و برایشان دادم تا از آنها استفاده بهینه بکنند و یکی دو تا برای نمونه می گذارم
روی این عکس ها کلیک کنید تا در سایز بزرگتر ببینید ... البته اولی مربوط به گرفتن عکس از ماهی یخزده در " قوری گول " است و با موبایل عهد قجری گرفته شده است ... دومی " آسیاب خرابه " در زمستان است و در کنار شکار زیبائی آن در پائین می توانید آشغال های انسانی را بوفور مشاهده بکنید !! ... عکس سوم مربوط به ددر " نخجوان " است ...
انشاءلله هفته آینده مراسم تجلیل داریم و بعد از برگزاری مراسم یک جمع بندی هم بعمل می آورم ...
===
یکی از دوستان من داشت ازدواج می کرد و من بعنوان دوست نزدیک معروف و معرفی شده بود ... مادر عروس به برادر کوچکترش گفته بود که برو با فلانی کمی حرف بزن و او از سر رودروایسی که با من داشت نیامده بود و کار گرفته بود و خدا را شکر همچنان ادامه دارد ... یکی دو هفته بعد از ازدواج در یک برنامه ی ددری که باهم بودیم این مطلب پرده برداری شد و داستان عدم تحقیق از من رو شد و من در نگاه سوالی برادر عروس گفتم : " داماد شانس آورده بود که از من نپرسیده بودید ، چون احتمالا ازدواج سر نمی گرفت و من خانواده تان را منصرف می کردم !!! بعدها این مورد را به مادر عروس رسانده بودند و بعد از سالهایی که گذشت ، هی به اعتبار من در خانواده ی عروس اضافه می شد !!
" سخن حق را باید گفت ، مخصوصا در مورد دوست !! "
- ۹۶/۰۴/۳۱