یادداشت های دادو

امروز یک نشست غیررسمی و کارگری داشتیم در مورد اینکه چه کسی جانشین مرحوم هاشمی در تشخیص مصلحت نظام خواهد شد ؟ بحثی که شاید دلیل نشست های رسمی خیلی ها باشد ...

 

  • دا دو

تعطیلی امروز غنیمیتی شد تا استارت انتقال کتاب ها و قفسه های کتاب را بزنم ، این قبیل قفسه های خودساخته مصداق مثل ذره ذره بهم شود بسیار ، دانه دانه ست غله در انبار می باشد ...

 

  • دا دو

توجه به ظاهر باعث می شود تا بسیاری از تفاوت ها را احساس نکنیم ولی وقتی به هر چیزی به عنوان چیز یا شخص متفاوت نگاه بکنیم ؛ می توانیم همان مشترکات را نیز بصورت مجزا دریافت بکنیم ...

 

  • دا دو

ما گاهی جوابگوی کارهای خودمان هستیم و گاه جوابگوی کارهای دیگران ؛ دیگرانی که بنحوی مسئولیت خود و کارهایشان با ماست ...

 

  • دا دو

امروز آفتاب ، ماه شده بود ، نه از زیبائی ؛‌ بلکه از بی رمقی !! حوالی ساعت ۱۰ همه جا روشن بود ولی نه اینکه آفتابی بوده باشد ،‌ بلکه مهتابی کامل !! انگار آفتاب را فیلتر کرده بودند و شاید هم شطرنجی ، آنهم با ابرهای آلودگی ... قرص کامل آفتاب مانند ماه کامل دیده می شد ، در وسط روز !!

 

  • دا دو

این روزها آلودگی هوا آنقدر شده است که تنفس را خوشآیند نمی کند ، کم کم به مرز دو هفته رسیده ایم و این بار هر جای اخبار سراسری که فرصتی پیدا می کنند اشاره ای به هوای آلوده تبریز دارند ...

 

  • دا دو

روزگار است ، نخواهی در امتحاناتش شرکت بکنی ... یک راهی پیدا می کند !! آن وقت مثل برخی معلم های عقده ای که ما داشتیم و ایشالا امروزه روز منقرض شده باشند ، تمام هم و غم اش از امتحان گرفتن برای انداختن شاگرد باشد ، چپ و راست امتحان گیرپیچ دار می گیرد ...

 

  • دا دو

روزگار قاراشمیشی داریم ، آنقدر مطلب برای نوشتن ، حرص خوردن ، شکایت کردن و ... وجود دارد که آدم می ماند از کجا بنویسد !! البته غالب اینها برای این نوشته می شوند که ثبت شده و بیادگار بمانند ، هر از گاهی که به مجلدات سالهای قبل نگاه می کنم می بینم همان مطالب ظاهرا پیش پا افتاده ، عتیقه ای شده اند برای خودشان !!

 

  • دا دو

نام « شهر هرت » را همه مان شنیده ام و چه بسا بعنوان نماد یک جایی در دوردست داستان ها و یا آنسوی قله قاف می پنداریم و گهگاهی بنظرمان می رسد که برخی ناهنجاری هایمان به ناهنجاری های شهر هرت نزدیک است !! فکر کنید یکی می آید و به شما می گوید « شما ساکن شهر هرت هستید !؟‌ »

 

  • دا دو

ما بچه بودیم و شنیده بودیم و بعد بزرگ شدیم و خواندیم که " اگر بینی که نابینا و چاه است   /    اگر خاموش بنشینی گناه است " اول از همه آهنگ شعر خوشآیندمان شده بود و بعد هم که حس انسان دوستی و ... به آن اضافه شد و حالا این شعر را در مورد گربه ها هم مدنظر داریم !!

 

  • دا دو