چرکی که باید شست ...
ما گاهی جوابگوی کارهای خودمان هستیم و گاه جوابگوی کارهای دیگران ؛ دیگرانی که بنحوی مسئولیت خود و کارهایشان با ماست ...
ساختار برخی سازمان ها طوری است که مدیرهایشان با همه ی ادعاهایی که دارند بیشتر از مهره های تخته نرد ارزش ندارند !! و براحتی عزل و نصب می شوند و کم و کسری های مدیریتی شان را توی یک کیسه جمع می کنند و توی کشوی میزشان گذاشته و برای مدیر بعدی ذخیره می کنند تا تگر کاربلد بود برای ادامه کار مشکل داشته باشد و اگر کارنابلد بود بهانه ای برای کم کاری !!
این بازی نه برای مدیران میانی که گاه برای مدیران ارشد نیز صدق می کند ؛ وقتی می شود وزیر امورخارجه را در حین ماموریت کنار گذاشت و کلید وزارتخانه را به شخص دیگری سپرد ، می شود وخامت اوضاع را نیز حدس زد !!
من یک فقره کاپشن دارم که مثلا برای روزهای سرد زمستان برایمان داده بودند ؛ وقتی این کارخانه صاحاب داشت ، سهمیه کاپشن برای چند فقره شغل خاص بود ؛ راننده لیفت تراک و کسانی که در محوطه های بیرونی تردد دارند ... چند سال قبل به همه کاپشن دادند و نزدیکبین ها خوشحال شدند که سهمی هم به آنها رسید و دوربین ها می توانستند وخامت اوضاع را حدس بزنند !! بعد از پخش کاپش ها سیستم گرمایشی کارخانه را بدلیل بالا بودن هزینه نگهداری و هزینه های انرژی و ... فلج کردند ، حالا محوطه درونی و بیرونی نداریم و برابری و برادری را اجرا کرده اند !!
القصه کاپشن من حکم اموال عمومی را داشت و بدلیل ارادتی که همه به مال مفت دیگران دارند ، هر کس کار ضروری برایش پیش می آمد از آن استفاده می کرد ؛ چرا که ما دل بزرگ مان را بهانه کرده بودیم و مثل برخی ها کاپشن خودمان را زود نبرده بودیم به خانه مان و یا توی کمد نگذاشته بودیم !! این اتفاق چند سالی ادامه داشت و کاپشن من گاه متکای زیر سر فلانی می شد برای خواب بین کاری !! گاه روی شانه ی فلانی بود برای رفتن دنبال یک کار در هوای پائیزی و گاه بقول شاعر طنزنویس مجله " گل آقا " ، « ماده موشی دیشب ، در کلاه نمدین پدرم فارغ شد !! » ، حداقل چهار نسل گربه روی کاپشن من زایمان فرموده بودند !!!!
خلاصه اینکه چند روز پیش با سرد شدن غیر مترقبه ی هوا و دست به کاپشن شدن همه (!!) همکاران گیر داده بودند که کاپشن را بشورم !! منهم گفتم که بدلیل اینکه کاپشن را همه استفاده کرده اند ، هرکس بیشتر استفاده کرده ببرد و بشورد !!! یکی دو نفر هم پیشقدم شده بودند ولی کاپشن را نداده بودم تا اینکه دیروز خودم بردم و شستم ...
چرک چند سال را یکدفعه از لباس بردن کار راحتی نیست و من نمی دانم کِی و بر اساس کدام اراده پیراهن چرکین برخی سازمان ها را که سالهاست بر چرکش افزوده می شود را خواهند شست !! امروز هم تعدادی از کارگران کارخانه که در سالهای قبل بازنشسته شده و موفق به وصول مطالبات خود نشده اند مقابل کارخانه تجمع کرده بودند ، شنیده بودیم که " مسلمان نیست کسی که صدای مظلومیت مسلمانی را بشنود و به کمک اش نشتابد " حالا همه ی مسئولین رده اول و دوم و سوم شهر می دانند که در کارخانجات چه خبر است و دولت به زمین و زمان بدهکار است و جناب وزیر با خیال راحت و عین یک شخص کاردرست و پاکدست (!) می رود پشت تریبون و از رشد اقتصادی حرف می زند و کاهش تورم و بهبود وضعیت اقتصادی و آینده روشن و .........
- ۹۵/۱۰/۱۸
"شرکت مادر تخصصی «ماشینسازی تبریز» که از ابتدای دهه 50 آغاز بهکار کرد، کمتر کسی پسازآن دوران پر فروغش، تصور میکرد که دولت، شرکت را به این زیبایی به خاک سیاه بنشاند.
کارخانهای که در دنیا بهعنوان برند باکیفیت ایرانی با تولید ماشینهای صنعتی همانند انواع ماشینافزار، کمپرسورهای صنعتی، پمپهای آب، الکتروموتور، لیفتراک، انواع موتورهای دیزلی، ماشینآلات نساجی، ماشینهای تراش، ماشینهای فرز، ماشینهای مته، قطعات ریخته و دستگاههای CNC علاوه بر افزایش تولید داخلی و ایجاد اشتغال، نام ایران را در صنعت اروپا بر سر زبانها انداخت و حتی آلمان بهعنوان مدعی صنعت در دنیا، یکی از خریداران تولیدات این شرکت در دهه اخیر بود."
!!!
تقریبا امسال از گفته های شما چندین بار رفتم گشتی در اخبار اینترنتی زدم ببینم سرانجام کار ماشین سازی چه خواهد شد؟!