یادداشت های دادو

  • دا دو

خدایش بیامرزد ... یکی از بزرگان در یکی از سخنرانی ها فرموده بود : " بیائید جمع بشویم ، بروید جبهه ! " ، البته عده ای شهادت دادند که خودشان این جمله را شنیده اند و اگر هم واقعیت نداشت ، غیبت و حرفِ پشتِ سری  (و در عین حال بانمکی) بود !!

 

  • دا دو

گاهی اوقات نوشتن مان نمی آید ، نه اینکه در این روزگار پرسوژه کم آورده باشیم (!) از حقایق بنویسیم ، صد تا موضوع داریم !! از واقعیت های موجود بنویسیم ، هزار تا موضوع داریم !!! حرف مفت بخواهیم بزنیم ، عمرمان کفاف نمی دهد ...

 

  • دا دو

خبر ، طبق معمول هولناک بود و صدالبته غیرمنتظره نبود !! آتش سوزی بلای جان ساختمان پلاسکو شد تا یکی از نمادهای بزرگ بازمانده از زمان طاغوت با خاک یکسان بشود ...

 

  • دا دو

نوشته بودم که کامپیوتر را جمع کرده ام و بعد از انتقال به آپارتمان جدید ، هنوز وصل نکرده ام و از بابت اینترنت و دنیای مجازی ، مستاجر محسوب می شوم ... خاصه زمانهایی که با موبایل وارد می شوم ، حس گورخوابی به من دست می دهد !!

 

  • دا دو

 

 

  • دا دو

از بس به بدخوابی ، از نوع زمانی و مکانی (!) ، عادت کرده ام ... یک شب هم که می خواهم خوب و بموقع بخوابم ، بدخواب می شوم اساسی !!

 

  • دا دو

یکی از همکاران پرسید : " آقا ... زندگی تازه چطور است !؟ " گفتم : " اگر منظورت خانه نو است ، خوب است و تمیز ولی منظورت از زندگی جدید را نمی دانم !! "

 

  • دا دو

گاهی اوقات توی همین دنیای مجازی متونی رد و بدل می شوند که باندازه ی یک سر مو ، شبهه در خودشان دارند و شاید این یک سر مو بخاطر اشتباه و یا عدم حساسیت مترجم بوده باشد که نزدیکترین معنایی که بخاطرش رسیده را استفاده کرده باشد !!

 

  • دا دو

بعضی ها راست هستند و برخی ها چپ ، برای چپ بودن باید باندازه ی کافی راست بود و بعد چپ شد !! حتی ماشینی که چپ می کنه یک مدتی باید راست برود و بعد والا همینطور کشکی کشکی که نمی شود چپ شد ؛ چپ کرد !!

 

 

  • دا دو