هوای آلوده...
این روزها آلودگی هوا آنقدر شده است که تنفس را خوشآیند نمی کند ، کم کم به مرز دو هفته رسیده ایم و این بار هر جای اخبار سراسری که فرصتی پیدا می کنند اشاره ای به هوای آلوده تبریز دارند ...
ابرهای عقیمی که بالای سرمان ایستاده اند ، بیشتر شبیه بلای آسمانی هستند تا پیام آوران باران و برف !! با کم شدن ارتفاع ابرها آلودگی ها یتولید شده در شهر به سطح زمین عقب رانده شده و آتودگی را محسوس می کنند ...
چند روز پیش یک کمپینی راه انداخته بودند با عنوان عدم استفاده از ماشین !! ولی فرق زیادی نکرد و شاید آن عده که کمتر از ماشین استفاده می کردند ( بدلیل ترافیک بالای خیابان ها ! ) ماشین هایشان را بیرون آورده بودند تا آنها هم از حضور خیابانی خود حظی برده باشند !!
دیشب وقتی از کارخانه به خانه برمی گشتم ( بخوانید به آپارتمان می رفتم ! ) متوجه شدم که اعیان نشینهای تبریز که قسمت های مرتفع تر می باشند ، سهم شان از آلودگی بیشتر از قسمت های کم ارتفاع تر شهر می باشد !! آنها که سطح شان را بالاتر انتخاب می کنند باید مواظب این قبیل روزها هم باشند (!!)
به آپارتان سر زدم و عجیب سرد بود ، بخاری گازی هم کاری از دست اش برنمی آمد ... با اینکه شعله اش در بالاترین حد بود و از قسمت آبدان ( جایی که می شود آب ریخت تا هوای خانه زیاد خشک نشود !! ) می شد بخار آب را دید ( مانند اینکه یکی در کوچه نفس اش را هوو کرده باشد !! ) و این یعنی دمای ساختمان به طرف صفر میل می کرد !!
کمی بعد با دوستم که خانه شان آن نزدیکی هاست تماس گرفتم و بدلیل آلودگی و سرمای بیرون قرار شد به خانه ی آنها برویم !! کمی خرت و پرت گرفته و رفتیم آنجا و بعد یکی دیگر از دوستان تماس گرفت و آنها را هم دعوت کردیم !! و خیلی ساده و خودمانی یک دورهمی برقرار شد ...
باریش ، پسر دوستم که از معروفترین چهره های این وبلاگ است ، با دیدن ما انرژی اش چند برابر شده و تقریبا تا ساعت 12 شب با هم بازی کرده و انواعی از شلوغی ها را پیاده کردیم !! در روزگار ما آنقدر بچه در اطرافمان بود که فرصت سر خاراندن نداشتیم و حالا بچهها غالبا تنها هستند و همبازی شان پدر و مادر !! برخی شیطنت ها را باید با غریبه کرد ...
- ۹۵/۱۰/۱۶