از سال 96 من هم دوباره سواراتوبوس می شوم ، یک دلیل اش این است که بهترین وسیله برای رسیدن به مرکز شهر است ، البته بدون درنظر گرفتن وقت !! و من غالبا برای دیدن دوستان و سرک کشیدن به جریان زندگی در این مسیر تردد می کنم ...
- ۰ نظر
- ۲۶ تیر ۹۶ ، ۱۹:۳۴
از سال 96 من هم دوباره سواراتوبوس می شوم ، یک دلیل اش این است که بهترین وسیله برای رسیدن به مرکز شهر است ، البته بدون درنظر گرفتن وقت !! و من غالبا برای دیدن دوستان و سرک کشیدن به جریان زندگی در این مسیر تردد می کنم ...
سحر خیزی خوب است ، به شرط اینکه اتفاقات پیرامون باعث نشود که هارد مغز برای ادامه روز ویروسی شده و بهنگد !! گاه برای داشتن یک اعصاب آرام لازم است روز در رختخواب بگذرد ... باور ندارید !؟
در برخی مراسم ها حضور عده ای لازم تر از آن است که دعوت بشوند و چنانچه ما بتوانیم حضور آنها را بدون دعوت بپذیریم که یک نوع " سلمان منی " تلقی می شود ، خیلی از گره های کارمان در برگزاری مراسم باز می شود ولی چنانچه بخواهیم از آنها بعنوان دعوت شده تعریف بکنیم در قبال برخی کمک هایی که می شد انتظار داشت باید چشمپوشی بکنیم ...
چرا سرانه ی مطالعه در کشور ما پائین است !؟ این سوالی ست که خیلی ها را بظاهر نگران می کند ولی آیا طراحان این سوالها که غالبا برای پر کردن اوقات فراغت رسانه ی ملی بکار می رود و احیانا باکلاس نشان دادن برخی ها ( من جمله من ! ) واقعا خودشان اهل مطالعه در حدی ماکزیمم هستند که برای می نیمم های جامعه و اکثریت بیخیال شده دوخت و دوز می کنند !؟!؟
در زبان فارسی اشتباههای رایج و مصطلح زیاد دیده میشود؛ اما گاهی درباره درستی و غلطی برخی کلمهها وضعیت مشخص نیست و اختلاف نظر وجود دارد.
به گزارش خبرنگار ادبیات ایسنا، «تصفیه حساب» و «تسویه حساب» از این دست
عبارتها هستند. مدتی به کار بردن تصفیه حساب در امور مالی غلط پنداشته
میشد و برخی میگفتند باید در امور مالی از تسویه حساب استفاده کرد. اما
مورد بحثبرانگیز دیگر درباره کاربرد این ترکیب در معنای «انتقام» است، که
به قول معروف، بین علمای زبان فارسی هم اختلاف انداخته است. ( نقل از اینترنت )
حکیم بزرگ ژاپنی روی شن ها نشسته و در حال مراقبه بود...
مردی به او نزدیک شد و گفت: مرا به شاگردی بپذیر.
حکیم با انگشت خطی راست بر روی شن کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد با کف دست نصف خط را پاک کرد.
حکیم گفت: برو یک سال بعد بیا.
یک سال بعد باز حکیم خطی کشید و گفت: کوتاهش کن!
مرد این بار نصف خط را با کف دست و آرنج پوشاند.
حکیم نپذیرفت و گفت: برو یک سال بعد بیا.
سال بعد باز حکیم خطی روی شن کشید و از مرد خواست آن را کوتاه کند. مرد این بار گفت: نمی دانم و از حکیم خواهش کرد تا پاسخ را بگوید.
حکیم خط بلندی کنار آن خط کشید و گفت حالا کوتاه شد.
این حکایت، یکی از رموز فرهنگ ژاپنی ها را در مسیر پیشرفت نشان می دهد.
نیازی به دشمنی و درگیری با دیگران نیست. با رشد و پیشرفت تو، دیگران خود به خود شکست می خورند.
به دیگران کاری نداشته باش؛ کار خودت را درست انجام بده.
با کوتاه کردن دیگران ما بلند نمی شویم و برعکس، بازتاب رفتار ما باعث کوتاهی مان می شود....
برخی چیزها در ذات خودشان ناتمامی دارند و قدم به قدم پویا می شوند ... مطمئنا خوشبختی از این دسته نیست ولی بدبختی را می شود از این مقوله دانست !! برای تداوم خوشبختی باید حواس را جمع کرد ، زود تمام می شود ولی بدبختی را اگر رها بکنیم مانند گیاه هرز تمام باغچه را می گیرد !
از دیروز این بلاگ هم قات زده است ... ( ثبت می کنیم که یادمان باشد !! )
دلخوش بودن به این وبلاگ ها عین لهو و لعب است !!