ضمیمه ی قبلی ...
دوشنبه, ۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۰۶:۳۹ ب.ظ
یکی دو روز پیش نوشتم که کتابخانه فرو ریخت و یک عالمه دردسر برایم پیش آورد ، البته این مسئله در کنار خود کلی دلخوشی هم داشت !! مثلا برادر بزرگم می گفت : " چند روز پیش من درست مقابل آن داشتم نماز می خواندم !! " و این بار با دیدن قفسه کتاب ها خندید و گفت : " محکم است !؟ " گفتم : " آنقدر محکم است که می توانی بروی روی طبقاتش نماز ات را بخوانی !! "
دیروز مهمان داشتیم و برای همین سر صبحی اولین کارمان مرتب کردن اتاقی بود که نصف اش را کتاب ها اشغال کرده بودند و بعد از یکی دو ساعت دوباره آن را برپا کردیم و تمام شد
این بار باکس های شکسته را هم در سازه ی قفسه جا دادم تا هم اضافه نیامده باشند و هم اینکه در دسترس نباشند تا خدای نکرده شیطان برای طرح جدید دست به وسوسه نشود !!
در بین جمع آوری و چیدمان دوباره کتاب ها هر از گاهی هم کتابی ورق زدم و مرور خوبی بود ، یکی از این کتاب های " افسانه های ایرانی " بود که بیشتر از 120 صفحه اش را نتوانستم بخوانم و دوباره رفت سر جایش نشست ... کتابی است که مطمئنا در کتابخانه بماند ، به ابهت قفسه ها بیشتر کمک می کند تا از خواندنش نفعی به دیگران برسد !!
===
امروز رفته بودم سراغ کتابم که داده ام برای انتشاراتی ... سرش خیلی شلوغ بود و یک حساب دو دو تا کرد و یک قیمتی به من داد ... آن سالهای دور که من شاگرد چاپخانه بودم ، تازه مد شده بود و کتاب را با تیراژ 3000 تا می زدند و این بنوعی نشانه ی ضعف محسوب می شد !! چون قبل از آن غالبا تیراژهای بلای 5000 و 10000 بود و وقتی آدم کتابی می دید که به چاپ چندم رسیده است می توانست حدس بزند که خواننده زیادی داشته است !! این روزها این تیراژ دیگر چیزی نشان نمی دهد و از ق5رار معلوم همین تیراژ 3000 تائی هم که می نویسند غالبا نادرست است و کتاب هایی با تیراژ 50 و 100 جلد روانه بازار شده و منتشر می شوند !!
دیروز مهمان داشتیم و برای همین سر صبحی اولین کارمان مرتب کردن اتاقی بود که نصف اش را کتاب ها اشغال کرده بودند و بعد از یکی دو ساعت دوباره آن را برپا کردیم و تمام شد
این بار باکس های شکسته را هم در سازه ی قفسه جا دادم تا هم اضافه نیامده باشند و هم اینکه در دسترس نباشند تا خدای نکرده شیطان برای طرح جدید دست به وسوسه نشود !!
در بین جمع آوری و چیدمان دوباره کتاب ها هر از گاهی هم کتابی ورق زدم و مرور خوبی بود ، یکی از این کتاب های " افسانه های ایرانی " بود که بیشتر از 120 صفحه اش را نتوانستم بخوانم و دوباره رفت سر جایش نشست ... کتابی است که مطمئنا در کتابخانه بماند ، به ابهت قفسه ها بیشتر کمک می کند تا از خواندنش نفعی به دیگران برسد !!
===
امروز رفته بودم سراغ کتابم که داده ام برای انتشاراتی ... سرش خیلی شلوغ بود و یک حساب دو دو تا کرد و یک قیمتی به من داد ... آن سالهای دور که من شاگرد چاپخانه بودم ، تازه مد شده بود و کتاب را با تیراژ 3000 تا می زدند و این بنوعی نشانه ی ضعف محسوب می شد !! چون قبل از آن غالبا تیراژهای بلای 5000 و 10000 بود و وقتی آدم کتابی می دید که به چاپ چندم رسیده است می توانست حدس بزند که خواننده زیادی داشته است !! این روزها این تیراژ دیگر چیزی نشان نمی دهد و از ق5رار معلوم همین تیراژ 3000 تائی هم که می نویسند غالبا نادرست است و کتاب هایی با تیراژ 50 و 100 جلد روانه بازار شده و منتشر می شوند !!
- ۹۶/۰۴/۱۹