یادداشت های دادو

  • دا دو

دیده اید که یک زمان هایی سیستم فکری ویروسی می شود !؟ شما هی به چیزی فکر می کنید که نیت !! بر اساس آن برنامه می ریزید و هی فکر می کنید !! و این در حالیست که شما همزمان روی یک برنامه ی دیگر هم کار می کنید و فکر می کنید !! و یکی از اینها سایه هست و از یکی از اشتباهات قبلی ذهنی آب می خورد ...

 

  • دا دو

دیروز قرار برویم مهمانی دورهمی دوستانه و برای همین سر راهمان سری زدیم به نمایشگاه عکس کودکان که پسر یکی از دوستان در آنجا عکس داشت و البته مابقی را هم که می شناختم ...

 

  • دا دو

انسان از زمان تولد تا مرگ نقش های زیادی بازی می کند ، گاه بهانه ای شیرین برای تداوم هستی خانواده است و گاه دلیلی برای تداوم نسل !! گاه نان آور خانه اش هست و گاه مربی جامعه اش ، گاه نقش بزرگ طایفه ای را بازی می کند و گاه مدیری ست برای کشورش !! و نقش ها بصورت پشت سر هم و یا مقطعی می آیند و می روند تا اینکه پرونده ی زندگی بسته شود ...

 

  • دا دو

چند وقت پیش که خانه ی مادر مهمان بودیم ، بانو از قفسه کتابی برداشت تا بخواند و اتفاقا این کتاب جلد اول تاریخ طبری بود !! اصولا کسانی که بخواهند در تاریخ گذشتگان تحقیقاتی بکنند سر و کارشان به تاریخ طبری می افتد و یا اینکه مرتبا در پانویس و پس نویس و منبع و ماخذ نام این کتاب را می بینند !!

 

  • دا دو

دیروز چند ساعتی با یک پیش طرح مشغول بودم و بالاخره هم آت تجسم و تصوری که لازم داشتم را بدست نیاوردم و برای همین امروز قبل از ظهر یک سر به کارگاه لیزر دوستم رفتم و کار چند ساعته ی دیروز را در نرم افزار او در چند دقیقه پیاده کردم !!! و در لیزر پیاده کردم و حالا باید بنشینم و جمع و جور بکنم ...

 

  • دا دو

چند روز پیش از حیاط خانه ی برادر بزرگ عکس گذاشته بودم و غافلگیری برف و زیر برف ماندن درخت خرمالو !! فردای آن روز در خانه ی برادر مراسم پرفیض خرمالوچینان داشتند !! خرمالو هم از آن میوه است که تا خودش نخواهد زمین نمی افتد ؛ مگر به کمک قیچی باغبانی و فوت و فن اش !!

 

  • دا دو

دیروز بعد از ظهر باید به مراسم ختم مادرزن یکی از بزرگواران عکاسی شهر می رفتم و برای همین با اتوبوس راه افتادم و تا به مسجد برسم ، یکساعتی در اتوبوس بودم ... وسط های مسیر مجبور بودم اتوبوس را عوش بکنم و در اتوبوس دوم به یک جریان برخوردم !

 

  • دا دو

از قدیم گفته اند " کار را که کرد ، آنکه تمام کرد !! " این روزها نه تنها کسی کار خودش را تمام نمی کند بلکه دیگری هم که می آید نیم نگاهی هم به آن کار نیمه تمام نمی کند و در مجموع آنچه بیشتر از همه به کار می آید ، قیچی و روبان برای افتتاح است و در ادامه افتضاح کار چنان می شود که نباید می شد !!

 

  • دا دو
تقریبا از سه شنبه ی هفته ی قبل چشم راستم پر خون شده است !! این مورد از سالهای قبل هم با من بود و هر سال یکی دو مورد بالا می آید !! موارد زیادی برای این قرمز شدن چشمهایم دارم و یکی از آنها کم استراحت بودن مقطعی و در معرض نور شدید قرار گرفتن است ...
 
  • دا دو