از اواسط هفته هواشناسی برای جمعه بازش برف پیش بینی کرده بود ! دیشب هوا باندازه ی کافی سرد شده بود ، هوای صبح خنک بود ولی آسمان چندلایه ابری بود ... مشغول خوردن ناهار بودیم که یهو برف شروع شد !!
- ۲ نظر
- ۰۳ آذر ۹۶ ، ۲۲:۱۵
از اواسط هفته هواشناسی برای جمعه بازش برف پیش بینی کرده بود ! دیشب هوا باندازه ی کافی سرد شده بود ، هوای صبح خنک بود ولی آسمان چندلایه ابری بود ... مشغول خوردن ناهار بودیم که یهو برف شروع شد !!
من قبلاها هم نوشته بودم که در زمینه هایی که تخصص دارم یک مصاحبه کننده ی خوب بشمار می روم و غالبا برای برخی از دوستانم ، هنگام جذب همکار ، نقش مصاحبه کننده را بازی می کنم و بندرت تیرم به خطا می رود !!
زندگی پر است از آمدها و نیامدها ... اگر در آمدها نقش داشته باشیم موفقیت است و اگر در نیامدها نقش داشته باشیم ، نشانه ی کم کاری ماست !! ولی اگر در هر دوی آنها نقش نداشته باشیم ولی بدمان نیاید که می داشتیم ، رنگ شانس به خود می گیرند !!
امروز قرار بود بروم سراغ یکی از دوستان که در کار چوب می باشد و یک سفارش بدهم ، البته چندبار در ده روز گذشته باهم تلفنی حرف زده بودیم و خلاصه اینکه موکول شده بود به امروز ... حوالی ساعت 11 زنگ زدم تا برای هر بهانه ای راه بسته باشد !!! این را هم تجربه به من آموخته و در این ساعت از روز هیچ کار واجبی پیش نمی آید !!
شاغل که بودم روزهای تعطیل مزه ی خاصی داشت ، حتی دلتنگی های عصر جمعه !! این روزها ورق نگاهم برگشته است ... روزهایی که مردم مشغول هستند و من به تماشا می نشینم و به تماشا قدم می زنم ، خوب است !! ولی وقتی تعطیل می شود جریان ناجور می شود ....
گاهی وقت ها پیش می آید که دستی به سر و روی کامپیوتر کشیده شود ؛ البته این موارد اغلب مانند زلزله هستند و اختیاری نمی باشند !! وقتی یهو صفحه بالا نیامد و یا برای بالا آمدن نفس اش بند آمد ، یادمان می افتد که تاریخ آخرین آپدیت کامپیوترمان یادمان نیست !!
دیشب کمی پیش فوتورافچی بودم و از بلائی که به کمک فوتوشاپ سر برخی عکس هایش می آورد حرف زدیم و بعد که به خانه آمدم از بین عکس های آلبومهایم یکی دو تا را جدا کرده و با آنها کار کردم ...
دیروز صبح بود که رادیو باز کرده بودیم تا ببینیم از کجا (؟) چه خبر (!؟) ... البته همه ی امواج را بالا و پائین می رفتیم و تست می کردیم تااینکه رسیدیم به یکی از این شبکه های معارف (!!) مال کجا بود را بیاد ندارم (!؟) خلاصه اینکه دیدیم از کارشناس برنامه درباره ی جن و جن گیر و دعانویس و ... می پرسند و مشتاق شدیم تا کمی اطلاعاتمان را سنگین تر بکنیم ...
خفته های این دور و زمانه را زلزله هم بیدار نمی کند !! هر از گاهی تلنگری از راه می رسد و همه را به جوش و خروش درمیآورد و بعد انگار نه انگار همه می روند دنبال کار و زندگی روزمره شان و به مردم قبولانده اند که در مقابل هر اتفاقی ناگزیر هستند !!!! و این ناگزیری را با تسلیم امر قضا و قدر شدن یکی پنداشته و بدبختی های خود را با خدا قسمت می کنند ...