یادداشت های دادو

مرکز لرزه نگاری کشوری, [۱۲.۱۱.۱۷ ۲۲:۰۹]
گزارش مقدماتی زمین‌لرزه

 بزرگی: 7.3
 محل وقوع: استان کرمانشاه - حوالی ازگله
 تاریخ و زمان وقوع به وقت محلی: 1396/08/21 21:48:16
طول جغرافیایی: 45.9
عرض جغرافیایی: 34.84
عمق زمین‌لرزه: 11 کیلومتر

 نزدیک‌ترین شهرها:
5 کیلومتری ازگله (کرمانشاه)
25 کیلومتری تازه آباد (کرمانشاه)
37 کیلومتری باینگان (کرمانشاه)
    
 نزدیکترین مراکز استان:
112 کیلومتری سنندج
122 کیلومتری کرمانشاه

 اطلاعات تکمیلی در وب‌سایت مرکز لرزه‌نگاری کشوری مؤسسۀ ژئوفیزیک دانشگاه تهران:
 http://irsc.ut.ac.ir

@IranianSeismologicalCenter

  • دا دو
قدیمی ها سر در هر سوراخ کردن را خوب نمی دانستند ، البته منظورم قدیمی های خودمان می باشد که می گفتند " باشیوی هر باجیا سوخما !! " والا قدیمی های دیگران بجای سر سفارش بینی را کرده بودند !!! شاید هم حق داشتند و سوراخ های قدیم نکته های نیشداری داشتند !! نوش هم نوش قدیم ، نیش هم نیش قدیم !!
 
  • دا دو

ددر روز جمعه ما حوالی ساعت 10 استارت خورد و این بار باتفاق باریش خان می رفتیم تا ببینیم پائیز در کلیبر چه کرده است !؟ آسمان همچنان ابری بود و از ابتدای مسیرمان در حوالی شهر خواجه چراغ امیدی روشن نبود و با توکل پیش می رفتیم ... ددرهای پائیزی و زمستانی اصولا با منطق سازگاری ندارند و منطقی ترین افراد کسانی هستند که با هواشناسی کار می کنند !!؟ و غالبا در خانه می مانند !!!

 

  • دا دو

پنجشنبه حوالی ساعت 11 بود که زنگ خوردیم و مادربانو ما را برای ناهار دعوت کرد ... در حالیکه بانو با مادرش حرف می زد من از این طرف یک چشمک صوتی آمدم که اگر دوست دارند برویم زیر سایه درختی (کو آفتاب ؟ ) بخوریم که هوائی تازه کرده باشیم !! بعد معلوم آمد که کله ی صبح  آ قئین نیز همچین پیشنهادی داده بودند و یک طرفه رد شده بود !! در خاتمه ی مکالمه ، قرار بر همان دعوت ناهار بسته شد ...

 

  • دا دو
  • دا دو
  • دا دو
  • دا دو
  • دا دو

دیروز یک سر از خانه رفتم بیرون ، مرد در خانه مانند شیر در قفس است !! ( حالا یک حرفی زدیم دیگه ... جدی نگیرید !! ) خلاصه اینکه رفتم مغازه دوستم و نشستم ... سرشان مشغول بود و در کار حساب و کتاب و اعلام قیمت و ... بودند !! گوشی ام را درآورده و دفتر تلفن را باز کردم ...

 

  • دا دو

امروز روز خوبی بود ، یک عالمه صله ارحام تلفنی داشتم ، آنهم با کسانی که احتمال کمی می دادند که به آنها زنگ بزنم !!! بعد یک اتفاق خاص افتاد و من بعد از قریب به بیست سال یکی از همکاران اسبق تر (!) و دوستان قدیمی را دیدم و خیلی خیلی خوش گذشت ... تعریف کردنی زیاد است !! بقول همسر دوستم تا من بیایم بگویم چه شده است کلی هم مقدم و موخر دارد و می شود یک داستان !!!

 

شما با شب چره های مشغول بمانید تا بیایم و تعریف بکنم ...

 

  • دا دو