سر صبحی یکی از دوستان کانادا نشین ، یک عکس از چهاردرصدی های آنور دنیا گذاشته بود ، عکس یک کشتی اقیانوس پیمای لوکس !! بهانه ای شد تا خوش و بشی بکنم ...
- ۲ نظر
- ۳۱ ارديبهشت ۹۶ ، ۰۹:۴۴
سر صبحی یکی از دوستان کانادا نشین ، یک عکس از چهاردرصدی های آنور دنیا گذاشته بود ، عکس یک کشتی اقیانوس پیمای لوکس !! بهانه ای شد تا خوش و بشی بکنم ...
دیروز خیلی انفجاری برای ددر برنامه ریختند و تا دقیقه ی آخر معلوم نبود کدام وری می رویم !؟!؟ برای خرید لباس به منطقه سرو در ارومیه و یا ددر گلگشتی بطرف مشگین شهر در اردبیل !!!؟ وقتی نوکیا را به شارژ زدم که تقریبا خیلی دیر بود و برای همین چند تا عکس با همین honor گرفتم ...
دیروز روز بزرگی بود ، البته که نتایج در بزرگی این روز دخالت داشت ، ولی انواعی از جریان سازی ها هم بود که نکات نغز زیادی در خودش داشت ...
صبح روز حماسه ، افتاده بود به جمعه استراحت من ... بعد از چند هفته که جمعه ها در کارخانه بودیم ، فراغتی دست داده بود ، طبق معمول ساعت 5 بیدار شدم و در ادامه طبق غیرمعمول تا حوالی 9 خوابیدم ...
چند ساعت بیشتر به روز موعود نمانده است ، تغییر یا تمدید !؟ سوالی که فردا جوابش را خواهد یافت ... جوابی که دو دسته در انتظار آن هستند ْعده ای در اینطرف صندوق و عده ای در آنطرف صندوق ...
عصر با یکی از دوستان قرار تلفنی گذاشته بودم ، کمی اطلاعات در مورد تور و تورلیدری لازم داشت و تجربیات من کم کم داشتند تاریخ گذشته می شدند !! چند هفته پیش دور اول گفتگوهایمان برگزار شده بود ) در کافه تایم ( و حالا دور تکمیلی بود ...
شاید برای همه پیش آمده باشد که یکی زنگ زده باشد و گفته باشد : " شاید فلانی تماس بگیرد و از تو قرض دستی بخواهد !! مواظب باش هاااااا ... از فلانی گرفته و نداده است !! " ولی بندرت یکی می تواند شاهد بیاورد که یکی زنگ زد و سفارش یکی را کرد که اگر زنگ زد کمک اش کن !! "
خیلی سال پیش بود ، من یک دوربین خریده بودم ، 600 یا 800 تومان به نرخ رایج همان سالهای خیلی دور ، شاید هم نامش لومیا بود !! یک دوربین عکاسی جیبی که جذابیت خاصی داشت ...
دیشب برای شام مهمان بودیم ، قبلاها یک قرار املتی داشتیم برای دورهمی های یهویی ... قرارمان این بود که بیشتر باهم باشیم و برای این باهم بودن تکلیف آشپزخانه را حذف کرده بودیم ... وقتی از مهمانی آشپزخانه حذف می شود ، یک عالمه وقت و انرژی آزاد می شود ....