بلندی بادگیر
دیشب برای شام مهمان بودیم ، قبلاها یک قرار املتی داشتیم برای دورهمی های یهویی ... قرارمان این بود که بیشتر باهم باشیم و برای این باهم بودن تکلیف آشپزخانه را حذف کرده بودیم ... وقتی از مهمانی آشپزخانه حذف می شود ، یک عالمه وقت و انرژی آزاد می شود ....
بعدترها ، تازه واردها ، کم کم قضیه آشپزخانه را پررنگتر کردند ، خودشان در دردسر پخت و پز افتادند و بهمان نسبت دورهمی ها کاهش یافت و بصورت ماهانه درآمد و ... این روزها دوباره می خواهد برگردد سر قرار خودش !! یک زنگ بزنی به دوستت ، ببینی خانه هستند ، برای چند ساعت دورهم بودن ! ، بی دغدغه و بی تشریفات !!
بعضی ها دوست دارند سنت شکن باشند ، سنت برای آنها چیزیست که در درست شدن اش نقش نداشتند !! ئمی خواهند بدانند که این سنت چگونه شکل گرفته و ادامه یافته است ، تجدد را بر اساس سنت شکنی تجربه می کنند و دوباره می آیند و آن را احیا می کنند و با این قدم پیش گذاشتن و قدم پس نهادن ، مدرنیته بودنشان را تجربه می کنند ... شاید در داستان املت خوران (!!) کمی اتلاف وقت و انرژی باشد ولی این پس و پیش کردن ها در مسایل فرهنگی ، گاه خرافه های قومیتی و دینی را سبب می شود !!
برویم سراغ بلندی بادگیر خودمان ...
طبقه 15 برج رشدیه ، پای پنجره ایستاده بودم تا از خیابان پائین دست عکس در شب بگیرم ... باد شدیدی می وزید ، هوا بدجوری گرفته بود ولی ابرها فقط باد تولید کردند ، در دوردست رعد و برق هم دیده می شد ... امکان اینکه گوشی را بدون تکان بگذارم تا 20 - 25 ثانیه نور بگیرد نبود ! محکم گوشه را گرفته بودم تا باد نبرد و هم اینکه کمترین لرزش را داشته باشد ... دو تا عکس گرفتم و کم مانده بود سرما بخورم ...
ثبت یک لحظه از بودن های تکراری !!
- ۹۶/۰۲/۲۳