نهی از معروف ، امر به منکر !!
شاید برای همه پیش آمده باشد که یکی زنگ زده باشد و گفته باشد : " شاید فلانی تماس بگیرد و از تو قرض دستی بخواهد !! مواظب باش هاااااا ... از فلانی گرفته و نداده است !! " ولی بندرت یکی می تواند شاهد بیاورد که یکی زنگ زد و سفارش یکی را کرد که اگر زنگ زد کمک اش کن !! "
مطمئنا یکی از راههای کلاه برداری ، مظلوم نمایی و فیلم بازی کردن است !! این یک راه کوتاه برای رسیدن به هدفی است که در حالت عادی زمان و انرژی زیادی برای رسیدن به آن نیاز است !! مستر شکسپیر می گوید " نه قرض بده و نه قرض بگیر !! اگر قرض بدهی دوست ات را از دست خواهی داد و اگر قرض بگیری از داشتن یک زندگی شرافتمند محروم خواهی بود !! " البته من انگلیسی ام زیاد خوب نیست و برداشتم را بجای ترجمه گذاشتم ، اگر کسی در مفهوم به مشکل برخورد ، می تواند به شماره مستقیم عمه ویکتوریا زنگ بزند و درست اش را از او بپرسد ، حتما که او انگلیسی اش خوب است !!
تعداد دفعاتی که شما در همین راه دستگیری به بن بست خواهید خورد خیلی زیادتر از دفعاتی خواهد بود که به نتیجه دلخواه و رضایت بخش رسیده باشد !! می توانید آنها را یادداشت کنید و نتایح اش را مثل نمودار برای خودتان ترسیم بکنید ( مثل خیلی ها که نتایج دیگران را نیز بعنوان تجارب خود بحساب می آورند !! ) و یا اینکه یک راه ساده را انتخاب بکنید ، اگر می توانید کمک بکنید و اگر نمی توانید به راهتان ادامه بدهید و اصلا روی این مسئله توقف نکنید !! تیری ست در تاریکی ، با درصد بسیار کمی ، شاید به هدف بنشیند و شاید هم نه !!!! ( مثل ماشینی که من در همراه اول برنده خواهم شد ، از طریق پرداخت بموقع قبض هایم !! ) حداقل اعصاب و حسن نیت تان برای خودتان می ماند !! راه سومی هم وجود دارد می تواند این معامله را برای رضای خدا انجام بدهید در اینصورت شما به یک بنده خدا کمک کرده اید ( همینقدر کافیست !! ) مطمئن باشید که هیچیک از تیرهایتان به خطا نرفته است مانند چکی که یک نفر بسیار قابل اطمینان پشت اش را ضمانت کرده باشد !!
===
چند روز بیشتر به انتخابات نمانده است ... کسانی که تا دیروز ممتنع بودند و گاها مخالف دادن رای (!) به جوش و خروش آمده اند و حس روشنفکری به خود گرفته اند و کاسه داغتر از آش شده اند و آتش بیار معرکه ی انتخاب بین بد و بدتر !!!
رای دادن ما هم مثل درس خواندن هایمان است !! 4 سال خورده و خوابیده ایم ، بدون اینکه یک صفحه دموکراسی و یا از دیگر کراسی ها مطالعه کرده باشیم و روزهای آخر منتهی به انتخابات مانند شب امتحان هی داریم دموکراسی مرور می کنیم و ازبر می کنیم و ...
===
دیشب یکی از طبقات (!) در کار سرخ کردن پیازداغ بود و بوی پیازداغ از طریق پاسیو در همه جای ساختمان ولو بود ... پاسیو راهی ست که از طریق آن نور به خانه ی ما می رسد ولی خیلی مهم است که بدانیم از طریق آن چه جیزی از خانه ی ما به دیگران می رود !! می خواستم بلند شوم و یک شیشه عطر معروف مشهد را باز کرده و در پاسیو بریزم !!! ولی به همان لعنت بر شیطان بسنده کردم !!!
در طبقه پائین ما انگار مهمانی بود ... صدای خنده های بسیار نوجوانانه می آمد ، آنمهم از نوع جیغ های شادی دخترانه !!!! شاید هم عموپورنگ را مهمان دعوت کرده بودند ، تا خوابم ببرد یک عالمه نفس عمیق کشیده بودم !!
از اوائل شب باران شروع شده بود ، گاه آرام و گاه تند !! صبح که بیدار شدم دیدم صدای شالاپ قطراتی که از شیشه ی بالای پاسیو به همکف شلیک می شود مانند کوبیدن بر طبل است !! محتملا در طبقات پائین چیزی بالاتر از صدای شالاب آب و طبل شنیده می شد ... درست است که ما قصد مقابله به مِثل نداشتیم ولی خدا را که داشتیم !!
- ۹۶/۰۲/۲۵