دیشب قرار بود بهمراه خانواده برادر برویم شاهگلی ( ائل گلی سابق ) برای قدم زنی و هواخوری !! تا پای قرارگذاشتن برسیم ما خودمان یک عالمه قدم زنی کرده بودیم ؛ قرار را هم گذاشتند برای ساعت 23.30 شب !!
- ۳ نظر
- ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۶
دیشب قرار بود بهمراه خانواده برادر برویم شاهگلی ( ائل گلی سابق ) برای قدم زنی و هواخوری !! تا پای قرارگذاشتن برسیم ما خودمان یک عالمه قدم زنی کرده بودیم ؛ قرار را هم گذاشتند برای ساعت 23.30 شب !!
همه می دانیم که اصل قضیه در زندگی ، به دنیا آمدن و متولد شدن است و باقی چیزها فرع می باشند ولی هر شخص یا خانواده و ایل و قبیله ای با همین مسایل فرعی بیشتر سر و کار دارند تا با اصل !!!
در روزهایی نه چندان دور ، در این کشور ، تب مهاجرت به ژاپن بالا گرفته بود و خیلی ها به طرق مختلف می رفتند و دیر یا زود ، با دست پر یا خالی ، برمی گشتند !! یک موردی زیاد توی دهان ها افتاده بود و آن کلمه ی منحوس « دیپورت » بود !!
دیروز حوالی ساعت 10 صبح بود که طی تماس تلفنی خبر دادند که برنامه ی ددری بطرف کلیبر و هواخوری در جنگل های ارسباران استارت خورده است و بدو که جا نمونی !!
امروز باتفاق دوستان و خیلی سرپائی رفتیم بطرف کلیبر ، پای قلعه بابک ، طبق معمول داستانش مفصل است و برای همین یکی دو تا عکس می گذارم تا بعد ...
من بر اساس برخی شواهد می توانم شرایط روحی آن لحظه ام را حدس بزنم !! مثلا وقتی چیزی می نویسم و نوع نوشتارم خوشآیند و یا بدخط می شود ... یا به چیزی که فکر می کنم ، نقش جنگی گرفته باشم و یا اینکه مشغول ورزش بوده باشم
تبحر در بازی با کلمات این روزها مد شده است ؛ قبلاها عده ی کمی به این هنر آراسته بودند ولی با ورود دنیای مجازی به دنیای واقعی و در خیلی جاها به حاشیه کشیده شدن دنیای واقعی ، بازی با کلمات قسمت عمده ای از محاورات را شامل شده است !!
دیروز بعد از اینکه کار عکاسی من تمام شد ، با من تماس گرفتند و قرار شد یک سری بزنیم به جلفا که هم ددری باشد برای هواخوری و هم تماشای بازار جلفا ...