شکار در شب
دیشب قرار بود بهمراه خانواده برادر برویم شاهگلی ( ائل گلی سابق ) برای قدم زنی و هواخوری !! تا پای قرارگذاشتن برسیم ما خودمان یک عالمه قدم زنی کرده بودیم ؛ قرار را هم گذاشتند برای ساعت 23.30 شب !!
طبق معمول من برای رفتن به شاهگلی ، چشم بسته شاکی تشریف دارم !! از همان دوران جوانی با فرهنگ رایج در اطراف استخر وسط این پارک میانه ی خوشی نداشتم !! عدم تمایل ، به تنهایی ، می تواند نصف انرژی آدم را تحلیل بدهد ، با نصفه ی مانده چه تفریحی می شود کرد را خدا می داند ...
بوی تند سیگار که تقریبا از هر طرفِ ازدحام می آمد ، حالم را به هم می زد ... یک نیمچه ناراحتی معده هم داشتم و حرصی که از دست سیگار بدستان می خوردم ، درد معده ام را تشدید می کرد ، می دانستم اگر حساسیت نشان ندهم تاثیر کمتری خواهد گذاشت ولی نمی شود دید و نخورد !!
کمی بعد حواسمان بطرف شمعدانی های باغچه ی دور استخر جلب شد ، هنوز از قرار مداری ها خبری نبود ، هوس کردم چند تا عکس بگیرم ؛ از نوع عکاسی در شب !!
دوربین را روی سکوی سیمانی بغل باغچه گذاشته و یک تنظیمات خیلی ساده و کیلوئی کرده و عکس گرفتم ؛ البته نه به این راحتی !! حداقل 20 ثانیه زمان لازم بود تا باندازه ی کافی نور جمع بکند و در این مدت مردمی که عبور می کردند با نگاه های کنجکاوانه به من که مراقب نیافتادن موبایل بودم ، نگاه می کردند ...
عکس اول خوب بود ولی نامیزان و برای همین چند بار عکس گرفتم و بالاخره یک چند تایی شکار کردم ، برای یک موبایل کمی هم زیاده بود ، آنهم با رقص نوری که روی ساختمان بود و نورهای اضافی که برای دوربین موبایل ایجاد مزاحمت می کردند !!
بعد مهمان ها رسیدند و با آنها کمی قدم انداختیم !!! و کمی در مورد فرهنگ نهادینه شده در اطراف استخر حرف زدیم ... کاش می شد در کنار برنامه های " تبریز 2018 " یک فکری هم به حال این نقطه از شهر که تقریبا جذابترین نقطه برای هر مسافر می باشد بکنند ، مطمئنا بیشتر از مسافران ، خود شهروندان از آن لذت خواهند برد ...
کمی بعد که تقریبا خیلی دیر شده بود ، ساعت ها را یکساعت عقب راندند و دوباره به نیمه شب افتادیم !!
- ۹۵/۰۶/۳۱