یادداشت های دادو

صدای پای پائیز ...

شنبه, ۲۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۹:۵۳ ق.ظ

دیروز حوالی ساعت 10 صبح بود که طی تماس تلفنی خبر دادند که برنامه ی ددری بطرف کلیبر و هواخوری در جنگل های ارسباران استارت خورده است و بدو که جا نمونی !!

 

جواب بله ما در همان ضمن حرف زدن ، با دو نگاه و یک چشمک ، اوکی شده بود !! ولی احتراما دو دقیقه بعد زنگ زدیم و خبر دادیم !! دوستان دیگری که خبردار شده بودند بدلایلی نتوانستند بیایند و جای خالی شان را با بهانه پر کردند !!

 

به اعتقاد برخی از دوستان من یکی از بنیان گذاران برنامه ی انفجای هستم ( الده آچیلما !! ) ولی واقعیت این است که من در سالهای دور تا همین نزدیکی ها یکی از پاهای آنلاین برای برنامه های ددری بودم و هر کسی که هوس ددر می کرد حداقل یک همپا داشت و آن من بودم !! برای همین آنلایم بودن برای ددر ، با مسبب و عامل ددر رفتن فرق دارد ، امتیاز ددر و اجرای این برنامه ها همچنان برای دوستان محفوظ می باشد !!

 

برنامه حوالی ساعت 11 استارت خورد و ما برای اینکه زودتر به قرار برسیم ، قسمیت از مسیر را پیاده رفتیم تا از پیاده روی صبح جمعه بی نصیب نمانده باشیم !! یکی از آرزوهای همیشه در دستری و عمل نکرده ی من ورزش صبحگاهی و علی الخصوص ورزش در صبح جمعه است که برای خودش قورباغه ای شده است در حد دایناسور !!

 

صبح موقع خروج از خانه ، صرفا برای مصارف حاشیه ای ( مانند استفاده بجای بالش ، زیرانداز و ... ) یک نیمچه کاپشنی برداشتم و حمل آن باندازه ی کافی در شهر زننده به چشم می آمد !! یک ساعتی هم که راه رفته بودیم ، آفتاب مشغول تابیدن بود و کار بجایی رسید که برای اینکه پاهای باریش خان زیر آفتاب اذیت نشود ، پارچه روی پاهایش انداخته بودیم !!

 

وقتی از اهر رد شدیم ، آسمان پر ابرتر دیده می شد و از دور می شد تشخیص داد که آسمان کلیبر زیاد خوش اخلاق نیست !! به بدو بدوی صبح برای شارژ آن دیگر موبایلم فکر می کردم و تصویر آسمان که نشان می دهد روز خوبی برای عکاسی نخواهد بود ... عده ای از دوستان قبل از ما برای همایش عکاسی کلیبر رفته بودند و کار آنها سخت تر می شد !!

 

شب قبل بعد از مهمانی سهمیه کوفته ی مخصوص مرا داده بودند که بیاورم در خانه بخورم و من آن را برداشته بودم تا بعنوان ناهار ددر بخوریم ... برای همین خرید مختصری در کلیبر کرده و به راه افتادیم ، تا پای دره ی پائین جنگل آسمان قاراشمیش بود و وقتی به محوطه ی " قلعه دره سی " رسدیم ، اوضاع پائین هم خوب نبود ... مه همه جا را گرفته بود و دید به حداقل رسیده بود ، ماشین ها و مسافرهای زیادی هم که در منطقه بودند توی مه گرفتار خوشبحالی شده بودند !!

 

مسیرمان را کمی ادامه دادیم تا در مسیرهای جنگلی بعد از قلعه اتراق بکنیم که بدلیل مه خیلی غلیظ منصرف شدیم و برگشتیم و تقریبا ساعت 15 بود که در همان حوالی پای قلعه یک جایی پیدا کرده و چادر زدیم ... دقیقا مانند یک برنامه ی پائیزی به چادر پناه برده و ناهارمان را آنجا خوردیم ... شونصد تا عکس خانوادگی گرفتیم که بیشترش از باریش بود و فیلمباری هایش !! و یکی دو عکس بدون نور و تاریک از فضای مه آلود منطقه !!

 

 

کم کم داشت باران شروع می شد و پوشش مناسبی برای حضور در آن هوا نداشتیم و فرار را بر قرار ترجیح دادیم ، کاپشنی که برای حاشیه تدارک دیده شده بود ، در متن استفاده قرار گرفته بود !!

 

 



 

در مسیر بازگشت از داخل شهر اهر رد شدیم ، هم تجدید خاطرات بود و هم بهانه ای برای خرید سیب ، از گذشته های دور اهر در زمینه سیب و باغات سیب معروفیت خوبی داشت ، البته این روزها این معروفیت در سایه ی پیشرفت های باغداری شهرهای مراغه و مرند خیلی کمرنگ تر شده است !! سیب و ذرت ( بلال ) خریدیم و دمدمای اذان بود که برگشتیم ... یک هفته بعد که ساعت ها را جابجا بکنند ، برنامه ها به شب ختم خواهند شد !!

 

 

  • دا دو

نظرات  (۷)

 این روزها ودر این ددرها  جای خالی فوتورافچی شدیدا احساس میشود .
پاسخ:
سلام
این روزها سر خلوت (!) فوتورافچی خیلی شلوغ (!) است ... دارد مجددا پدر می شود !!!
به به
یعنی خود ناصر خسرو هم برای نوشتن سفرنامه باید میومد پیش شما دوره می دید!
از الف تا یا، هیچی جا ننداختین ها

عجب کوفته ای !!
سفارشیه ها ......
دست پزنده اش درد نکنه!
خدا همت بده همین یکی دو روزه درست کنم!

یه بار وسط مرداد ماه تبریز بودیم دخترم کوچیک بود، شب داشتیم میرفتیم شاهگلی، دخترخاله ام گفت یه لباس گرم واسه دخترت بردار .. خندیدم گفتم چله تابستون لباس گرم ؟ گفت تو سالهاست تبریز نبودی، هوا یهو جوری برمیگرده که خودتم باور نمیکنی!

آقا من باز بهش خندیدم و رفتیم!!
نیمه های گردش یهو رعد و برقی درگرفت اون سرش ناپیدا !!
من خیره به دخترخاله جان و انگشت به دندان گزان میخکوب شده بودم به آسمون !!!
خدا خیر بده شوهرخاله جان را که لایه داخلی اورکتی که در ماشین داشت رو درآورد من پیچیدم دور دخترم و بدو بدو سمت ماشین !!!



پاسخ:
سلام
این روزها امکانات زیاد است ، ماشین ها خوب هستند و راهها خیلی درست و حسابی تر و همین امر مردم را سر به هوا کرده است !! بیست - بیست و پنج سال پیش اگر کسی می خواست طرف کلیبر برود باید برنامه اش را از اواخر خرداد تا اواسط شهریور تنظیم می کرد ...

اینجا از این حرفها زیاد است !!

کوفته فوق سفارشی بود !! لطفا از همتتان یک عکس بگذارید تا تماشا کنیم ...
البته همه ی اینایی که نوشتم بعد از سلام بود ها !!

همسر جان منم وقتی تلفنی صحبت میکنه و میخواد قراری بذاره، با اینکه من با اشاره سر جواب مثبت میدم، میگه: چشم من با بچه ها (!!) هماهنگ میکنم و  ده دقیقه دیگه زنگ میزنم بهتون!

بعد که قطع میکنه، میگم بنده ی خدا من که جواب مثبت رو دادم که! چرا گفتی بعد زنگ میزنم؟
سر تکون میده و فیلسوفانه میگه:
هاااااااا چون نمیخوام حتی یه درصد فکر کنن سرخود تصمیم میگیرم!

پاسخ:
سلام
داشتن همسر خوب نعمت بزرگیست ، خاصه که فیلسوف باشد !!
سلام ان شاءالله که خستگی سفر از تنتان ییرون رفته باشه وممنون از اینکه مارو هم همسفر خودتون کردید ، عکسها هم قشنگ بودند.
پاسخ:
سلام
یک گزارش کوتاه بود ... ممنون
سلام ، اینه همه میگن اصفهان ..کجا میشه آذربایجان با این همه جای دیدنی ، خوش به حالتون، حقیقتش اینه که اصفهان هیچوقت به پای آذربایجان نمی رسه نه از سرسبزی و نه از زیبایی ، اثار باستانی هم که اصفهان به آن می نازد در اصل کار آذربایجان است..
پاسخ:
سلام

طبیعت در هر منطقه ای صفحه ی زیبائی گشوده است ، در طبیعت سرسبز شمال یا در آب و هوای خوش آذربایجان و کردستان ، حتی کویر یزد نیز خالی از زیبائی نیست !!
 
تمام چیزهایی که دوست داریم مال ما هستند !!
سلام  آقا خبر تازه ای بود در مورد فوتورافچی بقول شاعر !!
فوتورافچی که روزگاری بود ناشر خبرهای تازه / دیدی که چگونه شد خود سوژه خبرهای تازه !! 
پاسخ:
سلام

بعله ... شده است آقای گرفتار و سرگرم دومین پرنسس فوتو !!
کچل ها به همین دلیل کلاه به سر می گذارند که کسی خلوت بودن سرشان را چشم نزند !!
منم یاد آقای فوتورافچی افتادم...
پاسخ:
ضرب المثلی هست که می گوید :
همیشه بهانه ای برای بیاد فوتورافچی افتادن هست !!
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی