یادداشت های دادو

ددری به جلفا

سه شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۴۳ ب.ظ

دیروز بعد از اینکه کار عکاسی من تمام شد ، با من تماس گرفتند و قرار شد یک سری بزنیم به جلفا که هم ددری باشد برای هواخوری و هم تماشای بازار جلفا ...

 

بعد از ظهر خوب و آرامی بود ، تقریبا اکثر ماشین هایی که در مسیر بودند ماشینهای مسافر بودند که از چهارسوی کشور آمده بودند ، غالب اهالی استان این روزهای عید که می شود سرشان به سنت های دینی و قومی مشغول می شود !! سنت هایی که از جاهای زیادی آب می خورند و به جاهای زیادی نان می دهند (!) و رمز ماندگاری شان هنوز کدگشایی نشده است !!!!

 

این دومین باری است که سفر به جلفا را از بعد از ظهر شروع می کنیم ، نوبت قبل حوالی ساعت 15 رفته بودیم و این بار حوالی ساعت 14 !! قرار بود برای بازدید از بازارهای جلفا ، این بار به مراکز خریدی که کنار جاده و نرسیده به جلفا ساخته شده اند سر بزنیم ...

 

قبل از هر کاری به شهر رفته و ناهار خوردیم ! بدلیل مسافر زیادی که این روزها در جلفا هست ، باید دنبال غذا گشت ؛ مخصوصا کسانی که دنبال منوی غذا می گردند !! دیر که برسی مُهر تمام شد به برخی غذاها زده می شود و انتخاب از سر ناچاری می شود ... گاهی اوقات آدم دوست دارد کلاس همه ی غذاخوری ها بالا باشد (!) ولی واقعیت این است که کلاس غذاخوری ها را قدرت خرید مردم تعیین می کند ، خیلی ها در سفر به کیفیت غذای ارزان بیشتر اهمیت می دهند تا به زرق و برق و تشریفات گران کننده ی غذا !!

 

بعداز ناهار دوری زده و به ابتدای ورودی جلفا برگشتیم تا سنت بازار گردی را از صفر شروع بکنیم !! اولین پاساژی که رفتیم از شدت شیک بودن داشت می ترکید !! ساختمان های جدید ، شاید استحکامو دوام نداشته باشند ولی شیک بودن و فینیشینگ شان خیلی بالاست !! لذت دیدن مغازه های بسیار بزرگ که غالبا خالی هستند از تماشای مغازه هایی که با اجناس بنجل پر شده اند بیشتر است !! تنوع و رنگ هم که در بنجل فروش ها بیداد می کند و نمی شود سرسری از مقابلشان گذشت ؛ بیشترین وقت را آنها از بازارگردها می گیرند !!

 

یک سری استکان دیدم که خیلی مناسب بود برای تزئینات مسی و یا چوبی که در اطرافش بکار برود ، آنهم صرفا بخاطر استوانه ای و بدون نقش بودن !! راه چشم من به دلم نزدیک است ، پسند چشمی بلافاصله به پسند قلبی ختم می شود ... دو بسته برداشتم که هر بسته ای یک دوجین استکان داشت ( 12 تایی ) ...


پیاله ای هست در ژاپن که توی آن ساکی می خورند !! این پیاله در ژاپن به پیاله ی ساکی معروف است !! توی ایران کسی این را بخرد برای خوردن ساکی که نمی خرد !! شاید توی آن ماست بریزد یا ترشی بیاورد سر سفره !! مثل خیلی از شعرها میماند که چون فلان خواننده خوانده است برخی ها با کراهت به آن گوش می دهند ، در حالیکه خواننده نه آهنگساز بوده و نه ترانه سرا !! این مال خود کردن و یا منحصر کردن به چیزی از همان قدم های اول برای ساخت سنت محسوب می شود !! استکانی که من خریدم بقول فروشنده " استکان ودکا " بود !!!


بعد از آن رفتیم یک مغازه که مصنوعات چوبی ترکیه ای می فروخت !! فوق العاده زیبا و ساده و گران !! البته فرق داشت که یکی برای دکور بخرد یا برای استفاده !! بهرحال خیلی تماشایی بودند و ضمن تماشا چند تایی هم عکس گرفتم !!


 


 


 

بعد از آن پاساژ که به جز آن دو مغازه چیز قابلی نداشت به مجتمع مشاهیر آذربایجان رفتیم ، مجسمه ی مشاهیری که از دار دنیا پشیزی نیاندوخته بودند (!!) زینت بخش بازارچه ای شده بودند که محصولاتش تناسبی با افکار و اندیشه ی آنها نداشت !! اینهم یک بدیختی بزرگ برای مشاهیر این خطه ، که بزرگیشان را نه به چشم عقل که به چشم تعصب و مرز و بوم بمی بینند !!

 

مجتمع بسیار شیک و مجللی که تماشای در و دیوارش از مغازه هایش بهتر بود ، در هر طبقه یکی دو مغازه باز بود و مابقی که باندازه ی بازار شهر کوچکی می توانست باشد ، خالی بودند !! چه سرمایه های هنگفتی که هزینه می شود برای این ساخت و سازها و در پشت پرده چه عوایدی برداشت می شود را خدا می داند و شیطان بزرگ !! یک خریدی هم از آنجا کردیم !! بعد به پاساژ دیگری رفتیم و همینطور تا به عصر رسیدیم ... زیاد نخریدیم ، چون نیاز هم نبود ، ولی دل سیر چشم چرانی کردیم تا عقده ی خریدمان فروکش بکند ...

 


 


 

حوالی ساعت 10 تبریز بودیم ...

 

  • دا دو

نظرات  (۴)

سلام
چه عید قربان پربرکتی! ماشاءالله خیلی همت دارید ...
ممنون برای عکسهای مجسمه های سنگی و مراکز خرید جلفا
لطفا از استکانها بعد از عمل و قبل از عمل عکس بگیرید تا ببینیم چی بودند و چی شدند

پاسخ:
سلام
البته لازم نیست حتما آدم خودش همت داشته باشد ، کمی خود را در مسیر همت دیگران قرار دادن هم می تواند کارساز باشد !!
ایشالا عکس خواهم گذاشت ...
سلام بر همشهری دادو

عجب سفرنامه مبسوطی. کاش بقیه هم یاد بگیرن!!
 (آیکن خجالت و شرمندگی و اینا)!!

این کاسه های تٌرک رو من حدود یک سال پیش که تازه اومده بود، در یه فروشگاهی دیدم. یه سایز کوچیکش رو برداشتم و پرسیدم: ببخشید آقا این قیمتش چنده؟ گفت سی و شش هزار تومن!! گفتم اووووه چرا اینقدر گرون ؟ گفت: خانم ترکه ها !! گفتم خوب منم ترکم !!!

خلاصه که چون قشنگ بود، ما همون سی و شش تومن رو دادیم و خریدیمش!
الانم خیلی با احترام باهاش رفتار میکنیم و گاهی توش مغز بادام و نخودچی کشمش و اینا میریزیم!

من خنزر پنزری های رنگارنگ رو دوست دارم!
گاهی چیزای قشنگ و مناسبی توشون پیدا میشه که یادگار اون سفر باشه ...
پاسخ:
سلام

من چون می نویسم برای همین انتظار هم دارم ...

قشنگ بودند ، البته برخی واقعا کار برده بود ، مثل نعلبکی ها و پیاله های کوچک و ...
بازارچه مرزی یعنی رنگاوارنگی !!
برام خیلی جالبه که یه آقا به خرید علاقمنده خیلی لایک دارید (چرا گل و بلبل نداره اینجاااااا)
پاسخ:
سلام

نمی دانم ، اگر آمار بگیرند شاید اکثر خرید ها را آقایان انجام می دهند !! خانم ها علاقه به خرید گردی دارند !!
سلام هفته پیش ماهم بعد چن وقت خانه نشینی یه سری زدیم ...البته فسقل جوجه بیشتر از من محو مغازه ها شده بود
اما.... دادو بیدادشو تو رستوران سرمون خالی کرد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی